خوابگرد

بی شجریان به سر نمی‌شود

یکم مهرماه زادروز محمدرضا شجریان است؛ ۷۵ساله می‌شود این نغمه‌سرای بی‌نظیر. می‌خواهم با هشتگِ #مهرشجریان، از سه تصنیف او بنویسم که هر بار آن‌ها را می‌شنوم، یا جانم عجیب تازه می‌شود یا خاطره‌ای را در یاد من زنده می‌کند که نمی‌توانم از آن گذشت. و دعوت کنم دیگران هم از ترانه‌های محبوب‌شان بنویسند. یکی یا سه تا یا بیشتر فرقی نمی‌کند. بر مبنای خاطره باشد یا قوت موسیقایی یا شعری هم فرقی نمی‌کند. مهم و شیرین این است که در زادروز او صدایش را در زیر نوشته‌های دیگر دوستاران شجریان بشنویم که از زندگی خود با او می‌گویند، حتا اگر به قدر ترانه‌ای باشد عاشقانه با یادکردِ رابطه‌ای دور یا سرودی سیاسی که بوی آسفالت و خون می‌دهد و البته بوی امید. شجریان دیگر یک نام و یک شخص نیست؛ یک نهاد فرهنگی هنریِ کامل است. و چه دشوار است انتخاب فقط سه اثر از تصنیف‌های او به عنوان ترانه‌هایی که دوست‌تر می‌دارم.

۱ـ ترانه‌ی «گلچهره»ی شجریان از دل‌انگیزترین ترانه‌های او ست؛ ترکیب حسین علیزاده و کلام زنده‌یاد علی حاتمی با صدای شجریان. فیلم دلشدگان در سال ۱۳۷۰ به نمایش درآمد؛ روزگاری که حتا لب‌خوانی امین تارخ روی آواز و ترانه‌های فیلم هم ممنوع بود. اما آن‌چه علیزاده و شجریان برای این فیلم آفریدند، چنان سحرانگیز بود که هر مانع و دیواری را پس زد و آلبوم «دلشدگان» که منتشر شد، به سرعت بر تارک قفسه‌‌های نوار کاستِ دوستارن موسیقی نشست. هرچند، در آن روزگار هر آلبوم شجریان که به بازار می‌آمد، بزرگ‌ترین اتفاق هنری روز می‌شد و همه برای خرید آن سر و دست می‌شکستند. از شنیدن (و از شما چه پنهان، خواندنِ) هزارباره‌ی «گلچهره» هیچ‌گاه سیر و پر نمی‌شوم.

۲ـ ترانه‌ی «در کوچه‌سار شب» یکی دیگر از دل‌انگیزترین ترانه‌های شجریان است. این ترانه برای من فقط به خاطر بیت‌های اول و آخر و آن «عزیز، عزیز»گفتن‌های شجریان در میانه‌ی ابیات هوشنگ ابتهاج به‌یادماندنی نیست؛ نام فریدون شهبازیان و زنده‌یاد محمدرضا لطفی نیز با این ترانه گره خورده است. «در کوچه‌سار شب» یکی از آثار آلبوم «جام تهی» ست؛ مجموعه‌ای که از برنامه‌های گل‌های تازه در دهه‌ی ۵۰ بود و همه آن را با نام «پر کن پیاله را» می‌شناختند، اما در سال ۱۳۸۳ با تنظیم درخشان فریدون شهبازیان با عنوان آلبوم «جام تهی» منتشر شد. حال و هوای این ترانه که اصل آهنگ آن از زنده‌یاد لطفی ست و شیوه‌ی اجرای آن مرا در حد فاصل برنامه‌های موسیقی سنتی قبل و بعد از انقلاب نگه می‌دارد. کاش شهبازیانِ خاموش این سال‌ها هم شهبازیان قدیم بود و به گاه ی ساختِ موسیقی یک فیلم بسنده نمی‌کرد.

در این سرای بی‌کسی، کسی به در نمی‌زند
به دشت پرملالِ ما پرنده پر نمی‌زند
یکی ز شب‌گرفتگان چراغ بر نمی‌کند
کسی به کوچه‌سار شب درِ سحر نمی‌زند
نشسته‌ام در انتظارِ این غبار بی‌سوار
دریغ کز شبی چنین، سپیده سر نمی‌زند
دل خراب من دگر خراب‌تر نمی شود
که خنجر غمت از این خراب‌تر نمی‌زند
گذرگهی ست پرستم، که اندرو به غیر غم
یکی صلای آشنا به رهگذر نمی‌زند
چه چشم پاسخ است از این دریچه‌های بسته‌ات
برو که هیچ کس ندا به گوش کر نمی‌زند
نه سایه دارم و نه بر، بیفکنندم و سزا ست
اگر نه بر درختِ تر، کسی تبر نمی‌زند

۳ـ و اما دل‌انگیزترین ترانه‌ی سیاسی شجریان برای من، «رزم مشترک» یا همان «همراه شو عزیز» است. این سرود نخستین‌بار در سال ۱۳۵۸ با آهنگسازی زنده‌یاد پرویز مشکاتیان اجرا شد و بعدها در آلبوم «چاووش ۷» جا گرفت. در سال ۸۶ زنده‌یاد مشکاتیان اعلام کرد که برزین آذرمهر، شاعر این سرود، خودِ او ست. آخ که چه زود از دست رفت مشکاتیان و چه زود شش سال از مرگ اسف‌بار او گذشت. این سرود را شجریان در سال ۸۸ در کنسرت تور اروپا و با همراهی گروه مجید درخشانی باز هم زنده کرد. در همان روزها سرود سیاسی «زبان آتش» یا همان «تفنگت را زمین بگذار» را هم خواند. «زبان آتش» به نظر من اثری بسیار مسئولانه و نیز قدرتمند در آهنگسازی و تنظیم ست، اما هرگز به پای محبوبیت عام سرود ساده‌ی «رزم مشترک» نرسید. هرچند با همه‌ی محدودیت‌ها در پخش آن، به یکی از نمادهای ماندگار رویدادهای تلخ ۸۸ تبدیل شد.

سرود «رزم مشترک» برای من وجهی خاطره‌انگیز هم دارد. زمستان ۱۳۶۵ را به یاد دارم که در یکی از شب‌های پرستاره‌ی شلمچه، درازکش روی خاکریز، رادیوی زردرنگ کوچکی را به گوش چسبانده بودم و تصادفی «راه شب» را می‌شنیدم. از میان فش‌ و فش امواج رادیو و صدای تیراندازی‌ها و انفجارهای دور و نزدیک، ناگهان صدای شجریان دلم را با خود برد که «همراه شو عزیز٫٫٫» و چه شب‌های بسیار که به هوای دوباره شنیدنِ آن، پشت به خاک می‌دادم و چشم به آسمان و گوش به رادیوی جیبی‌ تا شاید دوباره آن را بشنوم، اما مثل هر چیز دیگر جنگ، ناکام ماندم…

از همه، به‌خصوص دوستانم داریوش محمدپور، رضا ساکی، محمدعلی مؤمنی، بهمن دارالشفایی، محمد معینی و مریم مهتدی دعوت می‌کنم در وبلاگ، توئیتر، فیس‌بوک، گوگل‌پلاس یا هر جای دیگری که راحت اند، در زادروز محمدرضا شجریان، ضمن دعوت از دوستان‌شان، از محبوب‌ترین تصنیف‌های او بنویسند؛ حتا اگر در حد معرفی عنوانِ آن‌ها باشد.