خوابگرد

دیگِ جوایز ادبی و سر سگ!

فکر کنم دیگر وقتش رسیده باشد، برای این که:
:: جوایز ادبی، هر سال به «همه‌ی» آثار منتشرشده،‌ جایزه‌ی نخستِ مشترک بدهند. یا،
:: به تعداد کتاب‌های هر سال، جایزه‌ی ادبی برگزار شود، در هر جایزه هم فقط یک کتاب با خودش رقابت کند و همان هم نامزد و بعد هم برنده شود. یا،

:: به دلیل سانسور شدید دولتی، همه‌ی جوایز ادبی به احترام آثار مجوزنگرفته و آثار مجوز‌گرفته‌ی اصلاح‌شده و خصوصاً به احترام همه‌ی رمان‌ها و مجموعه‌داستان‌های برتر نوشته‌نشده، تا اطلاع ثانوی تعطیل شوند. یا،
:: همه‌ی نویسندگان آثار هر سال، و نیز نویسندگان آثار سال‌های قبل و بعد، در همه‌ی جوایز ادبی ارزیاب یا داور شوند و امتیاز یا رأی هر یک هم برابر رأی «مجموع» دیگر داوران محسوب شود. یا، 

:: با یک اقدام انقلابی، از حکومت رسماً درخواست شود که همان‌گونه که طومار فتنه‌گران سبز را قاطعانه درهم پیچیدند، با صرف هزینه‌ای بسیار اندک و باسرعت، تکلیفِ «مشتی کوتوله‌ی […] باندباز پوپولیستِ انحصارطلبِ […] تمامیت‌خواهِ همکار سانسورچی ِ قبادوز ِتاریک‌ذهنِ […] مریض ِ کاهدان‌زنِ جایزه‌برگزارکن ِقلابی ِ نان‌به‌هم‌قرض‌بده‌ی ادبیات‌ندانِ بی‌سوادِ […] مبتذلِ فاسد‌الاخلاقِ بازاری‌نویس ِ برج‌عاج‌نشین ِ تعیین‌تکلیف‌کن ِمفت‌خور ِ […]» را نیز روشن کنند و دامان «والا و مقدس و به تکامل‌َرسیده‌ی» ادبیات داستانی ایران و جامعه‌ی «پیغمبرنشان» ادبی ایران را از لوث وجود آن‌ها پاک و مطهر کنند.

پ.ن:
:: از آخرین باری که گلو پاره شد از شعار «مرگ بر دیکتاتور»، چه‌قدر می‌گذرد؟!

:: منتقدان دلسوز، حتا آن‌هایی که از سر بی‌خبری از جزییاتِ شیوه و روندِ داوری جوایز غیردولتی ـ با هر ایراد احتمالی ـ سخن می‌گویند، مخاطبِ این یادداشت نیستند.

::هر قدر از خواندن همین داستان‌های نیمه‌جان ایرانی و نیز ویرایش داستان لذت می‌برم، از حاشیه‌های تمام‌نشدنی این فضا حالم به هم می‌خورد و از پرداختن به آن‌ها پرهیز می‌کنم. اگر می‌بینید در لینکده‌ی خوابگرد نشان چندانی از این موارد نیست، هم از این رو ست.