منبع ترس اگر بیجان یا موهوم نباشد، منبع ترس اگر جاندار و معین باشد، هر قدر که طرفِ ترسیده با همهی دستبستگیاش از هراس آزاد شود، به همان میزان بر هراس منبع ترس افزوده میشود و به مرور چنان در دایرهی ترس گرفتار میشود که ترس جایش را به وحشت میدهد. کور میشود، کر میشود. اینگونه است که منبع ترس میشود منبع سابق ترس. و منبع سابق ترس، بلندتر اگر فریاد بزند، سرختر اگر نگاه کند، تیزتر اگر هجوم بیاورد، کورتر اگر شود، کرتر اگر شود، نشان آشکار این است که به چرخش معکوس در مخروطی وارونه افتاده است، که هم فروتر میبردش، هم به خود میفشاردش. آن پایین دیگر جایی برای نفس کشیدن هم نیست، چه رسد به اندیشیدن. ترسیدهی سابق هم دور میزند، اما خلافِ جهتِ منبع سابق ترس. تا برسد به بالای مخروط. که گسترده و گستردهتر میشود. تا آنجا که هم هوای آزادی دارد، هم آسمانی به هر رنگ که بخواهد و ببیندش.