علیرضا غلامی: محمود دولتآبادی مدتی ست که به آلمان سفر کرده است. او قبل از شروع نمایشگاه کتاب فرانکفورت به شهر وایمار رفت و در آنجا بخشهایی از رمان «کلنل» خود را خواند. «کلنل» که بین سالهای ۱۳۶۲ تا ۱۳۶۴ نوشته شده، در ایران هنوز اجازهی انتشار نگرفته است. دولتآبادی در داستانش زندگی یک افسر ارتشی را در روزهای پس و پیش از انقلاب اسلامی روایت کرده است. «کلنل» را بهمن نیرومند به آلمانی ترجمه کرده و یک ناشر سوئیسی هم آن را منتشر کرده است. روزنامهی «دی ولت» چاپ آلمان، سوم آبانماه ۸۸ گفتوگویی را با محمود دولتآبادی منتشر کرده که ترجمهی آن را [با اندکی حذف] میخوانید.
دی ولت: آقای دولتآبادی، از شکنجه، قتل، ناامیدی در رمان «کلنل» به هیچ وجه مضایقه نشده است. اوضاع بعد از … ۱۹۷۹ باید تاریکتر شده باشد.
دولتآبادی: وقتی «کلنل» را مینوشتم اوضاع البته شومتر از زمانی بود که در رمان توصیف کردهام. از ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۴ زندگی به قدری تیره و مبهم و غیرقابل تحمل بود که کلهی آدم داغ میکرد.
دی ولت: و امروز؟ زندگی امروز در ایران راحتتر شده؟
دولتآبادی: چشمهای ما به تاریکی عادت کردهاند.
دی ولت: امیرحسین چهلتن، نویسندهی ایرانی در ژوئن، با توجه به اعتراضهای بعد از انتخابات نوشت: «هیچ برگشتی دیگر در کار نیست.» امروز آدم بیشتر احساس میکند که صاحبان قدرت خواستِ خود را به بقیه قبولاندهاند.
دولتآبادی: … اینکه در ایران وضع به تغییر کشیده میشود یک ضرورت تاریخی ست. این وقفه پشت سر گذاشته میشود و جریان به حرکت در میآید. اما باید صبر داشته باشیم. برای همراهی با ایران باید صبر داشت.
دی ولت: چرا کشور را ترک نمیکنید؟ پسر شما توی دوسلدورف زندگی میکند و دخترتان در پاریس.
دولتآبادی: هنوز یک پسر در ایران دارم. البته دربارهی اقامت طولانیمدت در خارج فکر کرده ام و هنوز که هنوز است با آن درگیر هستم. در عین حال این تصور که ممکن است کارم در کشورم ناتمام باقی بماند مرا از این کار باز میدارد. این احتمال هم هست که ایران را برای نیم سال یا یک سال ترک کنم. اما نه برای همیشه.
دی ولت: چرا کارتان در صورت خروج از کشور ناتمام میماند؟
دولتآبادی: بسیاری از نوشتههایم هنوز به فارسی منتشر نشدهاند. خوانندگان آثارم ممکن است از آنها بیخبر باشند. وقتی یکی دیگر از نویسندگان محبوب، ایران را ترک کرده بود مردم خیلی سرخورده شدند. تصور خیلی وحشتناکی ست اگر مردم کشورم را مأیوس و سرخورده کنم. همهی آنچه که من مینویسم در بردارندهی مناظر و مردم وطنم هستند.
دی ولت: هِرتا مولر هم زادگاهش را ترک کرد اما با وجود این، کماکان دربارهی رومانی داستان مینویسد.
دولتآبادی: درست، ولی محیط او عوض نشده است. اروپای شرقی بخشی از اروپا ست. این اصلاً با مهاجرت از ایران به آلمان یکی نیست.
دی ولت: سال گذشته رمانی از تیرداد ذوالقدر نویسندهی ایرانی به آلمانی منتشر شد که زندگی هنری و آدمهای اهل پارتی را توصیف کرده بود و آدم با خودش میگفت: هِی، این دقیقاً مثل مال ماست.
دولتآبادی: جامعهی ما پر است از تناقضها. رماننویس، زندگی این جوانان را که از طبقهی متوسط شهری هستند درست توصیف کرده است. آنها امکانات تازهای دارند، برای اینکه پدرانشان به خاطر آنها زیر باران ایستادند.
دی ولت: در کتاب «کلنل»تان در واقع هیچ یک از قهرمانان از آن جرم و تقصیر خلاص نمیشوند. مسئولیت این جرمها با حکومت … است؟
دولتآبادی: من اینطور فکر نمیکنم. آنها مرتکب جرمی نشدهاند. هر یک از آنها راه خودشان را رفتهاند و در آن مسیر، اشتباهی مرتکب شدهاند. هیچ انسانی بینقص نیست. سؤال شما مرا واداشت دربارهی همهی چیزهایی که از دست دادهام تأمل کنم.
دی ولت: و؟
دولتآبادی: این سؤال را بعداً، در سالهای آینده جواب میدهم. در زندگی خیلی آهسته حرکت میکنم و آدمی هستم پر از شک و تردید، مثل یک ده کوچک.
دی ولت: با وجود اینکه انقلابهای مختلف در طول تاریخ نشان دادهاند که آرزوی دست یافتن به آزادی بسیار است، چرا روند دموکراسی در کشور شما اینقدر با دشواری همراه است؟
دولتآبادی: تا آنجا که از تاریخ میدانم، دورهی ناپلئون منجر به پایان حکومتهای دیکتاتوری در اروپا شد. هیتلر، موسولینی و فرانکو استثناهایی از قاعده بودند. وقتی که هیتلر به قدرت رسید یک خطای تاریخی اتفاق افتاد. در اروپای شما یک روند طولانیمدت یکقرنی برای دموکراسی بوده است.
دی ولت: ولی در ایران هم همیشه انتخابات بوده و هست. انتخاباتی که نشان میدهد حاکمان بدون همهپرسی از مردم، مشکل مشروعیت دارند.
دولتآبادی: در مورد ما تاریخ مسیر دیگری را در پیش گرفته است. جهان مدرن غرب، دیکتاتوری هیتلر را تحمل نکرد و او را سرنگون کرد. جالب اینجاست که جهانِ مدرنِ غرب در ایران دقیقاً جور دیگری اتفاق افتاد. در مورد ما سیا (سی. آی. ای) در دههی ۵۰ قرن بیستم حکومت دموکراتیک محمد مصدق را از طریق کودتا برداشت.
دی ولت: با وجود این، آیا ما اشتراکات فرهنگی داریم؟
دولتآبادی: خیلی زیاد. صرف نظر از دورهی باستان، قرون وسطی و همچنین دورهی استعمارگری از دههها پیش بین ایران و غرب اشتراکات فرهنگی ـ نه فقط تکنیکی و علمی بلکه هنری نیز ـ به وجود آمد. البته تجربهی ما از غرب هم گاهگاهی ناخوشایند و تلخ بوده است.
…