در روزهای خطکشیشدهای که هنرمندان و روشنفکران ایران به مشارکت در هر گونه امر جمعی دولتی، با دیدهی تردید مینگرند و میاندیشند از این که مشارکت در این برنامههای جشنمانند و رقابتی، سوای موضوع برنامه، نوعی همگرایی با دولت یا فاصله گرفتن از مردم تلقی شود؛ اهمیت برگزارشدن برنامههای گروهیِ غیردولتی، جلوهی بیشتری مییابد. خبرهایی که در مورد دوسالانهها و جشنوارهها و تصمیمهای جمعی هنرمندان میشنویم، همچنان ادامه دارد. تازهتریناش را اینجا ببینید. در میان ایشان اما، تکلیف نویسندگان مستقل گویی روشنتر است. یعنی از قبل روشن بوده است!
طبیعی ست که دولت درصدد باشد جایزههای ادبی خود را به روال پیشین برگزار کند و دور نگه داشتن طیف روشنفکران از این جایزهها هم نه تنها چیز جدیدی نیست که موانعی هم که بر سر برگزاری جوایز خصوصی ایجاد میشود، تازگی ندارد. بگذریم از این که چند روز پیش، رمضانی فرانی برای نخستین بار به نقش دولت در بروز این مشکلات اذعان کرد و البته دلیل عجیبی هم برای آن آورد که: “گاهی هم که برای اینکه بگویند دولتی نیستند، پز اپوزیسیون میگیرند و فاصلهشان را با نظام و دولت زیاد میکنند که این موجب برخی محدودیتها برایشان میشود…” دقت کنید که هیچ سخنی از خودِ نویسندگان و نیز مردم، حتا در «زبانِ» او دیده نمیشود. البته صداقت وی را باید ستود. اما برآیند این صداقت، با نظرداشتِ اوضاع سیاسی اجتماعی امروز ایران، آیا چیزی جز ضرورتِ توجه خاص به جوایز ادبی خصوصی ست؟
اگر عموم هنرمندان، هرچند دست و پا شکسته، به صنفی، نهادی، دفتری یا جایی نزدیکاند، نویسندگان نابرخوردارترینِ این جمعاند از هرگونه مرکزیتداشتن و آیین و مرام گروهی. سخن بر سر دلایل بیرونی و درونی این وضع نیست، مهم این است که درک کنیم، همانگونه که روزنامهها در ایران نقش ناقص احزاب و گروههای سیاسی را بازی میکنند ـ و اتفاقاً به همین دلیل پی در پی قلع و قمع میشوند ـ جوایز ادبی، تنها و آخرین تکیهگاه نویسندگان مستقل ایران است برای درک هویت صنفی و گروهی در عین تنوع سلیقهها و انسجام در عین پراکندگی. میخواهم بگویم که جوایز ادبی، با همهی حاشیههای خانوادگی که ممکن است داشته باشند، دستِکم در زمان فعلی که ساز حذف و تلاشی از هر زمان دیگری کوکتر است، کارکردشان به مثابه نهادهای مدنی بسیار بارز شده است.
میدانم که شدت و نیز چگونگی ممیزی در ایران، بهخصوص در دو سال اخیر، اندام ادبیات ایران را نحیف و رنجور کرده و گاه متصدیان برگزاری جوایز را با مشکل انتخاب روبهرو میکند، اما اگر گزینش آثار واقعاً برتر کاری پسندیده باشد، نفس برگزارشدن جوایز خصوصی ادبی، نه تنها پسندیده که واجب مینماید. تا اکنون، از میان جوایز ادبی غیردولتی ایران، جایزهی روزی روزگاری و جایزهی منتقدان مطبوعات همچنان ایستادگی کردهاند و قرار است امسال هم حتا اگر شده با کمترین امکانات و سر و صدا، هر یک به طیفی از نویسندگان مستقل، هویت جمعی ببخشند. پارسال اما، جایزهی مهرگان به شکلی و جایزهی گلشیری به شکلی دیگر، مسیر دیگری را برگزیدند و امسال نیز هنوز بر سر ایمان خویش «کمی» میلرزند.
امسال اما پارسال نیست! نمیتواند که باشد. کافی ست نگاهی به دور و بر بیندازید تا درک کنید که دیگر سخن بر سر کیفیت و شمار آثار مستقل نیست؛ سخن بر سر نفس ایستادن در کنار هم هست. از این رو ست که تلاش متصدیان جایزههای روزی روزگاری و منتقدان مطبوعات را برای جانبخشی به این نهادهای لاغر مدنی باید ستود و دیگر جوایز خصوصی را نیز باید به زندهماندن برای باهم بودن در کنار مردم دعوت کرد. موضوع اکنون فقط کتاب نیست، سوژهی اصلی، نویسندگانی هستند در لباس گروههایی از مردم.
بدون نظر