همین یک ساعت پیش زنگ زد و گفت آزاد شده. چیز زیادی نگفت و احتیاط میان کلماتش پرپر میزد. بسیار متشکرم از همهی دوستانی که در این چند روز پیگیر حال روحالله بودند. تا دیشب برای آزادی او و بقیه تلاش میکردم و دعا، حالا برای آزادی بقیه.
خداوندگارا! از خزانهی لطف بیکرانت خاضعانه خواستارم همهی دربندان وطنم را هرچه سریعتر به آغوش عزیزانشان برسانی!
خبرت خرابتر کرد جراحت جدایی | چو خیال آن روشن که به تشنگان نمایی
تو چه ارمغان آری که به دوستان فرستی | چه از این به ارمغانی که تو خویشتن بیایی