خوابگرد

سکوت در لباس خیس!

روزنامه‌ی «اندیشه‌ی نو»، تنها روزنامه‌ای ست که این روزها  به هواداری میرحسین موسوی منتشر می‌شود. این روزنامه فعلاً چهار برگ بیش‌تر ندارد با قیمت ۵۰ تومان که سه صفحه‌ی آن سیاسی و اجتماعی ست و صفحه‌ی آخرش، فرهنگی. اگر روی دکه‌ها، از ردیف روزنامه‌های پرفروش‌تر بگذرید، پیدا خواهیدش کرد. یادداشتی در شماره‌ی امروز «اندیشه‌ی نو» از من منتشر شده که در ادامه می‌خوانیدش. متأسفانه این روزنامه هنوز سایتی برای لینک دادن ندارد. این یادداشت، تحلیلی ست در حاشیه‌ی برخی رخدادهای اخیر در عرصه‌ی فرهنگ. [متن کامل]

سکوت در لباس خیس
این شعر از نزار قبانی ست که:
یک مرد برای عاشق شدن
به یک لحظه نیاز دارد
و برای فراموش کردن
به یک عُمر!

روزگارمان دیگرگونه گشته انگار که، دیگر نه عاشق‌شدن به لحظه‌ای ست و نه فراموش کردن به گذشتِ یک عمر. وقتی ارزش‌های رسمی از درون فرو ریخته باشد و جامه‌ی اخلاق مندرس شده باشد از فرط ترکش‌هایی که از ماشین تولید دروغ و دورویی (ریا) پیوسته پرتاب می‌شود، عاشق شدن و فراموش کردن هم رخت از زیر درخت مهر و نفرتِ معامله‌ناپذیر انسانی برمی‌کشد و زیر برج سیمانی «منفعت شخصی» سایه‌نشین می‌شود. در زیر چنین سایه‌ای، دیگر نگاه و اشتیاق نیست که بر عاشق‌شدن حکم می‌راند، دیگر نیم‌نگاه و نفرت نیست که به فراموش کردن دستور می‌دهد؛ «اعتماد» و «بی‌اعتمادی»، و «سود و زیان» است که فرمول را نه تنها به هم می‌ریزد که وارونه‌اش می‌کند، تا آن‌جا که شعر عاشقانه را هم دیگرگونه باید سرود!

در این «زیستِ اجتماعی» جدید، منفعت که از دست رفته باشد یا در خطر باشد، اعتماد که سلب شده باشد یا بلرزد، دیگر نمی‌توان توقع کرد شیفته‌شدن آنی را به شخص، مرام، شعار یا نگاهی متضمن «تغییر»؛ همچنان‌که برعکس، می‌توان پذیرفت آسانی ِ فراموش شدن شخص، شیوه یا نگرشی متضمن «پس‌رفت» را.

تردید و سرگردانی اصحاب فرهنگ و هنر و اربابان قلم در انتخاب میان روشنفکر بودن و هنرمندِ صرف بودن، که در سکوت بیش‌تر ایشان در این روزها تجلی یافته، تابلو بزرگی ست از بی‌اعتمادیِ عمیقی که در طی این سال‌ها نصیب‌شان شده از «خسارتی» که به حریم فعالیت شخصی‌شان زخم زده است. این سکوت و رخوت آن‌قدر در جان این جامعه‌ی کوچک گسترش و عمق یافته که دیگر از شنیدن هیچ خبری، شگفت‌زده هم نمی‌شود چه رسد به پا پیش گذاشتن به طرح پرسشی یا بیان انتقادی، یا برخاستن به حمایت از کسی یا نپذیرفتن ِ دیگری. هم‌چنان‌که وقتی مجوز کتاب «نیمه‌ی غائب»، یکی از پرفروش‌ترین رمان‌های ادبی معاصر که چهار بار هم در دولت کنونی منتشر شده، بی هیچ توضیحی لغو می‌شود، از هیچ نویسنده و روشنفکری صدایی درنمی‌آید. شاید به تعبیر نویسنده‌ی همین رمان «حسین سناپور»، باید به‌ناچار پذیرفت که بیش‌تر نویسندگان ترجیح می‌دهند فقط نویسنده باشند، نه روشنفکر به معناى خاص آن که مستلزم ایفای نوعى نقش انتقادى ست. 

آیا این رفتار یا درواقع «بی‌عملی»، ریشه در چیزی جز «بی‌اعتمادی» و پرهیز از ایراد «خسارت» به منافع شخصی دارد؟ موشکافانه‌تر این که، شمار زیادی از اهل قلم معتقدند، یادداشت‌های انتقادی اخیر حسین سناپور در مقام یک روشنفکر، باعثِ لغو مجوز تجدید چاپ رمان‌اش شده است، به این معنای احتمالی که معطل نگاه داشتن آثار تازه‌ی او و لغو مجوز تجدید چاپ دو کتاب او واکنشی غیرمستقیم به قصد اثرگذاری بر رفتار روشنفکری او بوده است. با این تحلیل، آیا این داوری در میان دیگر نویسندگان که «او نباید چنان می‌کرد تا چنین نمی‌شد»، در باره‌ی او «اخلاقی» ست؟ آیا اگر سناپور از سر منفعتِ شخصی به حداقلی‌ترین وظیفه‌ی روشنفکری‌اش عمل نکند، کاری «اخلاقی» کرده است یا «غیراخلاقی»؟ آیا دیگر نویسندگان که به هر دلیلی، به ترجیح «نویسندگی» بر «روشنفکری» رسیده‌اند، کاری «اخلاقی» می‌کنند یا به ورطه‌ی مخالف آن افتاده‌اند؟

حقیقت کدام است؟ هرچه باشد، نفس این آشفتگی در بازشناسی مفاهیم رفتارها، روشن می‌کند که جامه‌ی اخلاق پاره و مندرس شده است؛ آن‌قدر که یک نویسنده در دفاع از منفعتی که «حق» اوست و نه «امتیاز» دولت به او، به هیچ وجه تن به آب نمی‌زند تا مبادا در وقت اضطرار، لباس‌اش خیس باشد!

 اما این سکوت را با «رضایت» و «نومیدی» یکی پنداشتن هم از بی‌خردی ست. «نارضایتی» سکه‌ی رایج جامعه‌ای می‌شود که مطالبات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی خود را پاسخ نگیرد، و سکه‌ی رایج‌تری در میان اصحاب فرهنگ و هنر که سایه‌ی سنگین هنر و فرهنگ دولتی بر سرشان سنگینی کند. بنا به سنت اجتماعی تاریخ، این نارضایتی نخست در پرخاشگری جلوه می‌یابد، سپس به افسردگی می‌رسد و سرآخر در منزل بی‌تفاوتی (بی‌اعتنایی)، چشم‌به‌راه می‌نشیند. چنین وضعیتی، به رغم سیمای آرام، ساکت و نومیدانه‌اش، آماده‌ترین و پذیراترین زمینه برای پدید آمدن «تغییر» است.

سکوت اصحاب فرهنگ و هنر در برابر برخوردهای سلبی و حذفی پی‌درپی در این عرصه، و مهم‌تر از آن، تردید ایشان در سرنوشتی که در انتخابات آینده پیش رو دارند، شاید ناشی پرهیز از خسارت دیدن یا از سر «بی‌اعتمادی» به گزینه‌های موجود باشد، اما این همان «بی‌اعتنایی» گسترده‌ای ست که نه تنها اهل فرهنگ را در آخرین دقایق به تلاش برای ایجاد «تغییر» برمی‌خیزاند که اکثریتِ به‌ظاهر بی‌اعتناتر ایران را نیز با همه‌ی تردیدهایش برای قطعی شدن «اصلاح» به میدان انتخابات، به عنوان تنها گزینه‌ی مدنی ممکن می‌کشاند.

در روزگار امروز، شاید نتوان هم‌چون مردِ شعر نزار قبانی، تنها به لبخندی شیفته‌ و عاشق کسی شد، اما روزهایی که تا انتخابات می‌گذرد، شاید همان عمری باشد که به جای این که صرفِ فراموش کردن دیگری شود، به تلاش ذهنی و پنهان برای همراه شدن با کسی می‌گذرد که توان ایجاد تغییر و اصلاح اشتباهات سال‌های اخیر را داشته باشد. و اگر چنین شود، زمان مناسبی خواهد برای این که سکوت یا به آب زدن نویسندگان و روشنفکران به عنوان امری اخلاقی یا غیراخلاقی، دوباره به بحث گذاشته شود! و بر این کلام امام علی‌(ع) نیز درنگ شود که: عملی اگر کاشتید، عادتی درو خواهید کرد. عادتی اگر کاشتید، اخلاقی درو خواهید کرد و اخلاقی اگر کاشتید، سرنوشتی درو خواهید کرد.