میرحسین موسوی با همهی شمایل اصلاحطلبی و نیز هنرمندیاش، با دو مشکل در جذب آرای هواداران خاتمی روبهروست؛ یکی ناآشنایی نسل جوان با او، بهویژه زادِگان دههی شست به بعد، و دیگری ابهاماتی که جامعهی روشنفکری و هنرمندان در مورد «نگاه» او به این عرصه و «ایدههای عملیاش» دارند. میرحسین به صورت کلی موضع انتقادیاش به اوضاع کنونی و خصوصاً «بیاعتمادی» حاکمیت نسبت به اهل فرهنگ و هنر را مشخص کرده و از عزم خویش بر اصلاح این وضع خبر داده است. اما هم نسل جوانتر در مقام پرشمارترین مصرفکنندگان کالاهای فرهنگی (به تعبیر خود میرحسین) و هم خودِ اهل فرهنگ، همچنان با تردید به او، برنامههای احتمالی و نیز توانمندیهایش مینگرند.
تجربهی بهار شهرآشوب خاتمی و پس از آن، خزانِ رو به زمستانِ کنونی، باید ما را از هیجانطلبی دور کند و بر مرکب «واقعبینی» بنشاند تا توانمندیهای قانونی میرحسین و موانع قانونی و فراقانونی مقابل او را در نظر بگیریم. از این رو، در این «گپوگفت» احتمالی، هم به صورت مشخص از او سوال خواهم کرد و هم در فضایی واقعبینانه. بنابراین شما نیز اگر پرسش یا موضوعی دارید، لطفاً سعی کنید از کلیگویی و آرمانگرایی محض بپرهیزید و مشخص و واقعبینانه سخن بگویید و بپرسید، و البته فقط در حوزهی فرهنگ و هنر.
مشارکت شما در طرح پرسشها و موضوعات (حتا اگر بینام باشد)، هم میرحسین موسوی را در شناخت دیدگاهها و توقعات ما کمک خواهد کرد و هم مرا در طرح پرسشهایی دقیقتر و سودمندتر. اگر این نشست سر بگیرد، در آینده گزارش آن را در همینجا منتشر خواهم کرد.