یا همان «بهاریه»
۱ـ جنجالیترین یادداشتِ وبلاگی
چند سالی ست که انگار یکی دو تا نوشتهی جنجالی در سال سهمیه دارم. سابقهاش برمیگردد به سال ۸۲ که «گند ابتذال در وبلاگستان» را نوشتم. پارسال هم که بر سر یادداشت «دههی شستیها» کلی ماجرا داشتیم و دور هم بودیم! جایزهی این بخش را در نوشتههای امسال تقدیم میکنم به «در حاشیهی گلشیفتهی بیروسری!» که افزون بر حاشیههای وبلاگیای که بر آن نوشته شد، بیشترین تعداد کامنت را نیز گرفت و انبوه منتقدان محترم و نیز ناسزاگویان نامحترم حسابی قولنجام را گرفتند!
۲ـ بهترین یادداشت اثرگذار در فضای غیرمجازی
وقتی جایزهی ادبی جلال آلاحمد را دادند، نقدی بر این جایزه نوشتم که بیشترین تأثیر را بر فضای واقعی، اعم از محافل ادبی و نهادهای دولتی و بهخصوص روزنامهها گذاشت. من قصد تخطئهی جایزه را نداشتم، ولی از یادم نمیرود جملهی آن مدیر دولتی را که از آن سوی میزش با عصبانیتی که سعی میکرد پنهاناش کند بهام گفت: یادداشتات دربارهی جایزهی جلال […]! به هر حال ناگزیرم جایزهی این بخش را به «شترسواری با زندهیاد جلال آلاحمد!» بدهم.
۳ـ محبوبترین یادداشت
یاد خسرو شکیبایی به خیر! صبح روز مرگاش چیزی در ستایشاش نوشتم که بیشترین آمار بازدید و لینکِ مثبت را در نوشتههای پارسال از آن خود کرد. تیترش بود: خسرو شکیبایی چرا درنمیگذرد؟
۴ـ بهترین یادداشت پنجرهی پشتی
محمدحسن شهسواری پارسال آدم پرکاری نبود در پنجرهی پشتی خوابگرد، ولی این دلیل نمیشود که از میان اندکشمار مطالبِ این بخش، جایزهی بهترین را ندهم به «دولتی بودن یا نبودن، مسئله این نیست!». دوباره بخوانیدش.
۵ـ بهترین یادداشت نویسندگان مهمان
از میان دوستانی که برای خوابگرد مطالبی نوشتهاند، دوست نادیدهای پرسشی را در قالبِ یک نوشته برایم فرستاد که در خوابگرد منتشر کردم با عنوان «چرا داستان ایرانی نه؟». خوشبختانه شمار زیادی از نویسندگان و منتقدان در این بحث شرکت کردند و بحث سودمندی انجام گرفت. بنابراین جایزهی این بخش را تقدیم میکنم به این یادداشت و نویسندهاش پویا نعمتاللهی.
۶ـ بهترین داستان کتابخانهی خوابگرد
به سلیقهی من، بهترین داستانی که در این کتابخانهی مجازی منتشر شد، داستان «دلبستگی» بود از «ادم هزلت Adam Hazlett» که مژده دقیقی آن را به فارسی برگردانده بود و ممیزی ارشاد آن را از مجموعهداستان «نقشههایت را بسوزان» حذف کرده بود. بخوانیدش.
۷ـ تلخترین یادداشت
هرگز از خاطرم نخواهد رفت، تلخی حسی را که هنگام نوشتن و انتشار خبر تعطیلی اجباری هفتان در وجودم حس میکردم. بیشترین چیزی که آزارم داد، این بود که حتا نتوانستم دلیل تعطیلی آن چند روز پس از فیلتر (توقیف)شدناش را بنویسم و به اجبار از آن گذشتم؛ درست مثل فرزندی که مخفیانه سر راه بگذارماش! هفتان در سه سال و شش ماهگی به دلیل اعتبار، محبوبیت و اثرگذاریاش در عرصهی فرهنگ و هنر تعطیلانده شد.
۸ـ شیطنتآمیزترین یادداشت
کم نبودهاند یادداشتهایی که با انگیزههای پنهان نوشتهام، ولی گمان کنم راز انگیزهی انتشار یک حکایت کوتاه تاریخی در خوابگرد را با خودم به گور ببرم! «الاغ» را هم بخوانید!
این از ترینها، اما هنگام مرور بایگانی یک سال اخیر متوجه شدم که عملکرد وزرات ارشاد در حوزهی کتاب، موضوعی بوده که بیشترین یادداشتها را در باره و پیرامون آن نوشتهام. آنها را هم به ترتیب زمانی ردیف میکنم:
:: در ستایش دعوای میخ و سنگ!
:: مشاعرمان کار نمیکند یا مشاعر نداریم؟
:: یک پیشنهاد ناممکن به وزارت ارشاد و ناشران
:: یک نامهی خیرخواهانه به وزیر ارشاد
:: در تکذیب کذب محض!
:: یک رکورد افتخارآمیز تازه
:: خوب، بد، تلخ!
:: کارگران مشغول کارند؛ لطفاً همچنان بایستید!
:: محمدعلی رمضانی فرانی کیست؟
:: یک پرسش از خبرنگاران ادبی
:: حق با وزیر ارشاد است
سال بدی بود؛ خیلی. چند روزی به سفر خواهم رفت برای رفع خستگیای که از یک سال کار و تحمل فشار بر تن و روحام مانده؛ فارغ از اینترنت و موبایل. خوشحال میشوم اگر شما هم بهترین یا بدترینهای خوابگرد را برایم بنویسید. به جای فرستادن ایمیل و اس ام اس و پیامهای اشتراکی نوروزی، در همین جا برای همهی ایرانیان که دوستان و آشنایانم هم از آنهایند، آرزو میکنم سال بهتری پیش رو داشته باشند؛ سالی بدون غارتگران آرامش!