اگر مطبوعات و رسانههای عمومی ما آکنده است از روزنامهنگارانی که آشناییشان با زبان فارسی در کمترین حدِ لازم است و دایرهی واژگانشان به زحمت به ۳۰۰ کلمه میرسد و متنهایشان پر است از فعلهای مجهول و «توسط» و «موردِ فلان کردن» و نظایر اینها، هستند کسانی هم که از آن سوی پشتبام بیفتند و حاصلاش بشود این شاهکار: “سپانلو همچنان به دنبال تفاهمی درست از زیستن، فعل تفکر را میورزد.” [+]
احتمالاً زمینهی این ابداع، «فعل خواستن را صرف کردن» بوده که رسیده به اینجا. به زودی، اینها را هم خواهید خواند: فعل خوردن را قورت دادن، فعل گفتن را مالیدن، فعل کردن را نمودن، فعل دویدن را جهیدن، فعل نشستن را تمرگیدن، فعل مردن را درگذشتن، فعل نوشتن را ریدن، و قِس عَلی هذا!