خوابگرد

سرخیدن، سرخِش، سرخ کردن!

پارسا، پسر سه‌ساله و چهارماهه‌ام، حدود یک سال است که برای برخی ترکیب‌های زمانی فعل‌ها، ساختِ‌های ابداعی خودش را به کار می‌برد و مثلاً به جای «می‌خواستی بخوری؟» می‌گوید «داشتی می‌خوای بخوری؟» یا به جای «نزدیک بود بیفتم» می‌گوید «داشتم می‌خوام بیفتم» و…  امروز اما، پای منقل کباب، بادبزن به دست پرسید: داری آتیش‌و چی‌کار می‌کنی بابایی؟ گفتم: دارم سرخش می‌کنم. گفت: آهان، داری آتیش‌و می‌سرخی؟ نگاه‌اش کردم، لبخندی زدم و یاد مقاله‌ی دکتر محمدرضا باطنی افتادم که چند روز پیش در بی‌بی‌سی خواندم با موضوع «فارسی زبانی عقیم؟».

موضوع این مقاله، نازایی ناگزیر زبان فارسی به خاطر متوقف شدن روند ساختن فعل‌های «ساده» و اقبال عمومی به ساختن فعل‌های ترکیبی ست و این که ما ایرانی‌ها بر خلاف انگلیسی‌زبان‌ها و حتا عرب‌ها، توان ساختن فعل ساده را از «اسم» و «صفت» فراموش کرده‌ایم و این، فعل‌های ساده هستند که می‌شود از آن‌ها واژه‌های نو ساخت. او وضع کنونی زبان فارسی را از این نظر به صورت فشرده چنین ترسیم کرده است:

در فارسی فقط فعل‌های ساده یا بسیط هستند که زایایی دارند، یعنی می‌توان از آن‌ها مشتق به دست آورد. در فارسی امروز دیگر فعل ساده ساخته نمی‌شود، یعنی نمی‌توان به طور عادی از اسم یا صفت فعل ساخت. شمار فعل‌های ساده‌ای که زایایی دارند و از گذشته به ما رسیده‌اند، بسیار اندک است (از ۱۵۰ تا ۲۰۰ فعل ساده). از این شمار اندک نیز بسیاری در حال از بین رفتن و متروک شدن هستند، و جای خود را به فعل‌های مرکب می‌دهند. ولی فعل‌های مرکب عقیم‌اند و نمی‌توان از آن‌ها مشتق به دست آورد. از «مصدرهای جعل» فارسی، چه آن‌ها که از اسم‌های فارسی ساخته شده‌اند و چه آن‌ها که از واژه‌های عربی ساخته شده‌اند، مشتق به دست نمی‌آید. به بیان دیگر، مصدرهای جعلی زایایی ندارند.

دکتر باطنی در آخر مقاله پیشنهادهایی داده از جمله این که دستِ‌کم ریشه‌ی افعال را از زبان‌های دیگر بگیریم و با ساخت مصدرهای تبدیلی (نه فقط فعل تبدیلی) مشتقاتِ تازه‌ای بر آن استوار کنیم و زبان فارسی را از نازایی دور کنیم؛ کاری که در زبان فارسی بی‌سابقه هم نیست. مقاله‌ی دکتر باطنی را با دقت بخوانید که بسیار جالبِ توجه است.

از این موضوع که بگذریم و به «سرخیدن» پارسا برگردیم؛ دکتر باطنی در مقاله‌اش به این موضوع هم اشاره می کند که در عین حال نباید تصور کرد که فارسی‌زبانان امروز اصلاً فعل تبدیلی نمی‌سازند؛ هرچند از فعل‌های تبدیلی، مشتق به دست نمی‌آید. مثال اینترنتی این ماجرا، همان «لینکیدن» خودمان است. مثال‌های دیگرش هم که در مقاله‌ی باطنی آمده این‌هاست: سلفیدن، توپیدن، تیغیدن، پلکیدن، پکیدن، شوتیدن، ماسیدن، چاییدن، تمرگیدن، شلیدن، کپیدن، سکیدن (به معنای نگاه کردن)، چپیدن، چپاندن، لنباندن، لمیدن، لولیدن، سریدن، چلاندن، قاپیدن. مقاله‌ی دکتر باطنی را حتماً بخوانید.