سادهانگاری ست اگر بپندارم نامهی سرگشادهی اعتراضی ِ سینماگران به سیاستهای فرهنگیای که روندِ حذف سینمای فرهنگی را سرعت بخشیده، اثری زود و هویدا خواهد داشت، ولی انتشار این نامه از نظر من، آن هم به امضای سینماگران که همواره و معمولاً محافظهکارترین و دستبهعصاترین هنرمندان بودهاند، رخداد مهمی ست که جای درنگ دارد. انتشار نامههایی اینچنین و واکنشهای جمعی و رسانهای از این دست، کمترین امکانِ موجود برای حفظِ فضای انتقاد به اقتدارگرایان در عرصهی فرهنگ و هنر است. عجیب است وقتی اصحاب قدرت در روندی فرسایشی، بنا را بر خسته و ناامید کردن اهل فرهنگ و هنر گذاشتهاند، خودِ اهل فرهنگ و هنر نیز به پیشباز این وضع رفتهاند و کمترین امکان ایستادن را هم از خود دریغ کردهاند و میکنند. میپندارم که مهمترین نتیجهی نامهی اعتراضی ِ سینماگران، فارغ از موضوع و آثار مستقیماش، ایستِ بهجایی ست در مسیر عقبگردی که منزل آخرش به کنج خزیدن است و سکوت و رخوت و مرگ. استفاده از این امکان حداقلی را، این یک بار، باید از این سینماگران آموخت که آرامترین، امنترین و خیرخواهانهترین شیوهی اعتراض را به دیگران نیز یادآوری کردند.