خوابگرد

پاپ کالچر در سرزمینِ اهورایی!

من هم احساس دل‌انگیزی دارم نسبت به آیین‌های سنتی عزاداری. «زمینه‌خوانی» و «راسته‌خوانی» قدیم که به یاد می‌آورد دوران پرمهر و کودکی و نوجوانی‌ام را. نوحه‌های «شیر خدا» و «ماه منوّر» در دستگاه‌های «ماهور» و «شور» و «بیات ترک» و دیگران که آمیخته بود با جان و روح مردمان آن دوران: «تو ای ماه منوّر، گلِ گلزار کدامین شهریاری / تو ای صدپاره پیکر، ز چه بر تن، زخم بی‌اندازه داری». و هنوز نتوانسته‌ام عزاداری کنم یا سینه زنم در عزاداری‌های جدید با شعرهای خالِ گونه و چشمان سیاه و سیب سرخ، در مایه‌های راک و رپ و جاز که از آن ور آب می‌آید و یا از همین طرف. با این همه نباید یک چیز را فراموش کرد. [ادامـه]

آیین‌ها، همواره ویترین عمیق‌ترین باورهای مردمان است و چون عمیق‌ترین است، نشانگر فرهنگ جاری در جامعه. «پاپ کالچر» ـ که متأسفانه ترجمه‌ی دقیقی برای این کلمه پیدا نشده هنوز، و فرهنگ عامیانه یا فرهنگ عامه و یا فرهنگ عوام، هیچ‌کدام معنای دقیق این کلمه را نمی‌رسانند ـ همواره از سوی دو فرهنگ خواص (الیت) و فرهنگ رسمی، مورد تهاجم و تمسخر قرار می‌گیرد. فرهنگ خواص این فرهنگ را به جهت پست بودن (در برابر فرهنگ والا) تمسخر می‌کند و فرهنگ رسمی، آن را به سبب سرپیچی از آن چه که درست می‌پندارد، تهدید می‌کند. اما پاپ کالچر بلد است چگونه خود را از منافذی که می‌یابد، با چهره‌ای دیگر، بروز دهد.

این را می‌دانیم که آیین‌های عزاداری محرم، دیرپاترین آیین‌ها برای ایرانی شیعه است، اما این را هم نباید از یاد بریم که پویاترین وجه فرهنگ مردم این سرزمین هم هست. هیچ آیینی در ایران در هزاران سال گذشته، چنین رنگِ زمانه را به خود نگرفته است. عزاداری جوانان امروز ایرانی، توانسته خود را از فشار دو فرهنگ خواص و رسمی بیرون آورد. فرهنگ خواص که بیش‌تر در دست روشنفکران است، ترجیح می‌دهد وارد این بحث نشود زیرا که مسئله‌ی او نیست. فرهنگ رسمی هم با احتیاط وارد این حوزه می‌شود زیرا که این آیین، همان‌طور که گفته شد، با عمیق‌ترین باورهای عامه‌ی سر و کار دارد و تهاجم به آن، هزینه‌ی زیادی به همراه دارد؛ هزینه‌ای که فرهنگ رسمی هنوز نمی‌داند توان پرداخت آن را دارد یا خیر.

بنابراین نماینده‌ی فرهنگ جاری ایران امروز ایران‌زمین، نه داریوش شایگان است، نه عباس کیارستمی، نه بنیامین، نه محسن قرائتی و نه حتا منصور ارضی. نماینده‌ی فرهنگ جاری جوانان ایرانی، مداح اهل بیت(ع)، «رضا هلالی» است که در ماه، سی‌هزار جوان ایرانی را به شور وامی‌دارد. شنیده و خوانده‌ام که علما و مراجع حرمت قائل شده‌اند برای این نوع عزاداری. من نیز چون متخصص این امر نیستم، تنها اطاعت امر می‌کنم. بحث من بیش‌تر در حوزه‌ی مطالعات فرهنگی بود و نه چیز دیگر. برای من تنها این افسوس باقی می‌ماند که اگر فرهنگ رسمی، می‌گذاشت ادبیات و سینما و سایر هنرهای این سرزمینِ اهورایی، فارغ‌بال، همچون آیین‌های عزاداری، حرکت می‌کرد، چه انفجاری از خلاقیت هنری مرزهای این کشور را در می‌نوردید!