خوابگرد

نقد مصطفی مستور بر جایزه‌ی گلشیری

خوابگرد: من از هرگونه بحثی ـ حتا انتقادی ـ که به استواری و اعتبار جایزه‌ی گلشیری کمک کند، استقبال می‌کنم. مصطفی مستور، پیرو یادداشت قبلی من، نظرش را درباره‌ی جایزه‌ی گلشیری که ششمین دوره‌ی آن چند روز پیش برگزار شد، و حواشی زیادی پیدا کرد، برایم ایمیل کرده. نظرش را در این‌جا منتشر می‌کنم تا بخوانید. اگر از مسئولان جایزه یا برندگان یا داوران هم یادداشتی در پاسخ به انتقادها به من برسد که به اصل بحث کمک کند، آن را منتشر می‌کنم.

مصطفی مستور: من البته هیچ‌گاه از نتایج جایزه‌ی گلشیری شگفت‌زده نشده‌ام. در واقع پیش‌بینی‌پذیرترین جایزه‌های ادبی این سال‌ها برای من همواره همین جایزه‌ی گلشیری بوده است. هرگز فهرست عریض و طویل داوران مقدماتی و نهایی آن باعث نشده تا در پیش‌بینی یا حدس خودم ذره‌ای تردید کنم. بیانیه‌های این جایزه هم در باور من نسبت به معین بودن برندگان، دست کم معین بودن نسبی آن‌ها مدت‌ها قبل از داوری، تغییری ایجاد نکرده است. غیب‌گو نیستم اما آن قدر هم از مرحله پرت نیستم که ندانم گاهی ادبیات چه گونه در لعابی از روشنفکری و بازی‌های به ظاهر دموکراتیک در مسلخ قبیله‌گری سلاخی می‌شود. دو سال قبل هم جوایز را حدس زدم و پارسال هم. اگرجای شگفتی باشد، این است که چرا برخی امسال داوری این جایزه را برنتابیده‌اند. [متن کامل]

من البته گناهان نابخشودنی زیادی دارم که یکی از آن‌ها این است که خوشبختانه – یا متاسفانه – هرگز شاگرد گلشیری نبوده‌ام. یعنی شاگرد هیچ کس نبوده‌ام و به همین خاطر وقتی سال گذشته یکی از کتاب‌های من حتا در فهرست کتاب‌هایی که قرار بود در جایزه‌ی گلشیری مثلا بررسی شود، نبود، تعجب نکردم. تنها نامه‌ای به مسئول این جایزه نوشتم و گفتم برای حفظ ظاهر هم که شده  کتابم را به فهرست‌تان اضافه کنید. نکردند. ظاهرا برای‌شان حفظ ظاهر هم اهمیتی نداشت.

سال گذشته که یکی از داوران این جایزه ،اندکی از حواشی پشت پرده برای جهت‌گیری در انتخاب جایزه‌ی نهایی به من گفت، باز هم تعجب نکردم. از نقدهای بعضی از داوران امسال هم بر نتایج داوری شگفت‌زده نشدم. گرایش این جایزه  به شاگردان و دوستان و همفکران و یاران و همراهان و علاقه‌مندان مرحوم گلشیری آن چنان روشن است که حاجت به آمار و استدلال ندارد. البته این گرایش در نفس خود اشکالی ندارد مشروط بر آن که متولیان این جایزه با صراحت، معیارهای خود را در داوری قرابت شخصی و یا قرابت سبکی به شیوه‌ی مرحوم گلشیری در داستان اعلام کنند.

گاهی از کسانی که بر کوس ادبیات محض می‌کوبند می‌شنوم که فلان جایزه را به خاطر گرایش‌های ایدئولو‍ژیکی‌اش نکوهش می‌کنند. من اما فکرمی‌کنم اگر قرار بر نکوهش کسی باشد باید کسانی را سرزنش کرد که معیارهای خود را در لعابی از روشنفکری و روش‌های دموکراتیک می‌پیچانند، اما آشکارا با منش‌های قبیله‌گی و غیردموکراتیک داوری می‌‌کنند. وگرنه آن که پیشاپیش می‌گوید برمبنای باورهای ایدئولوژیکی‌اش داوری می‌کند گرچه به ادبیات پایبند نیست اما دست‌کم از صداقت بیش‌تری برخوردار است.

خوب می‌دانم که این یادداشت کوتاه را هم باید به سیاهه‌ی گناهانم بیفزایم اما فارغ از آن و از منظری عبرت‌آموز حکایت امسال جایزه گلشیری در شیوه‌ی داوری، نشانه و نمونه‌ی خوبی است تا بدانیم چگونه نباید داوری کرد.