خوابگرد قدیم

لذت داستان‌نویسی بی‌کراوات!
گزارش مراسم جایزه‌ی ادبی مهرگان ۱۳۸۵

۵ آذر ۱۳۸۵

امسال، به هر قیمتی بود، جایزه‌ی مهرگان زنده ماند و مراسم پایانی‌اش هم به خیر و خوشی برگزار شد. برنده‌ها را هم که می‌دانید: رمان «و دیگران» محبوبه میرقدیری به عنوان رمان برتر معرفی شد و رمان‌های «بازی آخر بانو» بلقیس سلیمانی و «رؤیای تبّت» فریبا وفی هم تقدیر شدند. هوشنگ مرادی کرمانی هم که گمان می‌کنم دیگر هیچ جایزه‌ای، هیچ جذابیتی برایش نداشته باشد، جایزه‌ی بهترین رمان نوجوان را گرفت. خوب شد که انشای طنزی را که برای این مراسم نوشته‌ بود، خواند؛ وگرنه جایزه‌دادن به او زیادی ملال‌انگیز می‌شد.

برندگان مهرگان ادب ۱۳۸۵

«زرگر» بنیان‌گذار جایزه‌ی مهرگان، خیلی خجالت کشید تا بگوید که آمفی‌تأتر فرهنگسرای نیاوران را با چک و چانه جور کرده‌اند و از او خواسته‌اند که بگوید “لطفاً با کراوات روی سن نیایید!” حیف شد متصدیان این مملکت، کت و شلوار را لباس تاریخی ما ایرانیان می‌دانند وگرنه می‌گفتند: “لطفاً با کت و شلوار و کراوات روی سن نیایید.” که اگر این‌طور می‌شد، سخنرانی هوشنگ مرادی کرمانی در زیرشلواری راه‌راه مامان‌دوز و بالاپوش پوست‌بزی کرمانی منظره‌ی جالبی می‌شد! این قشر دانشگاهی از نوع مسن هم خوشم می‌آید که جان‌به جان‌شان کنی، آدم‌اند؛ در بخش جایزه‌ی مهرگان علم، یکی از پی دیگری با کراوات، آن هم به رنگ قرمز تند آمدند و، رفتند و، کاری کردند که سال دیگر، سالن اجتماعات کشتارگاه تهران را هم به‌شان ندهند!

محبوبه میرقدیریمحبوبه میرقدیری، نویسنده‌ی پایتخت‌نشین نیست، در اراک زندگی می‌کند، بیست و پنج سال است که معلم است و حجب و معصومیت از چهره و حرف‌ها و رفتارش می‌بارید. وقتی جایزه‌اش را گرفت، گفت: “ما نویسنده‌ها هیچ چیز نمی‌خواهیم، هیچ چیز؛ فقط لذت کوچک نوشتن را از ما نگیرید و بگذارید بنویسیم.” البته منظور او از «نوشتن»، «منتشر کردن» بود که همه‌ی حاضران بلافاصله این را فهمیدند و به همین دلیل، مفصلاً کف زدند! در مورد جایزه به میرقدیری، شهلا لاهیجی (ناشر کتاب برنده) هم رفتار نشاط‌آور مشکوکی از خود بروز داد: پرید بالای سن و از دور با آغوشی باز به سمت محبوبه رفت و تقریبا فریاد زد “بالأخره جایزه را گرفتی!” هرگونه تفسیر کلمه‌ی «بالأخره» را به خوانندگان ارجمند می‌سپاریم، خودمان را هم به خدا!

در مجموع، خروجی جایزه‌ی مهرگان ادب امسال، زن‌سالارانه یا همان زن‌ذلیلانه بود. از میان همه‌ی رمان‌های سال ۸۴ فقط سه رمان را نامزد کرده‌ بودند از سه نویسنده‌‌ی زن؛ نمی‌خواهم خدشه‌ای به نتیجه‌ی نهایی این جایزه وارد کنم و مثلاً نگرش خیلی‌ها را بپردازم در این‌جا که حتا در میان این سه نامزد، اثر بلقیس سلیمانی را به مراتب ارزشمندتر می‌دانند، و کاملاً هم مسلم است که جنسیت در این جایزه‌ها هیچ جایگاهی ندارد، و مبرهن است که بنده احمق نیستم؛ ولی من یکی به جای همه‌ی مردان رمان‌نویس ۸۴، خصوصاً منیرالدین بیروتی (رمان چهار درد) و حسن بنی‌عامری (رمان آهسته وحشی می‌شوم) مقدار اندکی شرمگین شدم که حتا ارزش نامزد شدن را هم نداشته‌اند از نظر داوران مهرگان ادب.

مهرگان ادب، امسال بر خلاف هدف و مرام خود رفتار کرد. اعلام نکردن پیشاپیش نامزدها، شمار اندک نامزدها (سه نامزد)، پرهیز از نامزد کردن مجموعه‌داستان و پیرو آن برنده نشناختن هیچ مجموعه‌داستانی از ۸۴، و حتا اعلام «شمار زیاد» ۱۹ تک‌داستان از ۱۹ مجموعه، به نظرم کارهای نادرستی بود. به قول دوستی، هدف اصلی مهرگان  ترویج فرهنگ کتاب‌خوانی در عموم مردم بوده و هست و معیارهایش با جوایز دیگر اندکی متفاوت است. با در نظر گرفتن این هدف، این رفتار، غیرمنطقی و حتا اشتباه به نظر می‌رسد. داوران هر جایزه‌ای می‌توانند هیچ اثری را در بخش مجموعه‌داستان، اثر برتر اعلام نکنند، ولی اعلام صریح این که هیچ مجموعه‌داستانی از سال ۸۴ حتا ارزش نامزدشدن هم نداشته، اگر شناخت غلطی نباشد (که با توجه به مجموعه‌های خوبی که چاپ شده، «شناخت» غلطی‌ست)، قطعاً رفتار غلطی‌ست و با هدف اساسی این جایزه تعارض دارد.

برگزاری هر جایزه‌ی ادبی در ایران، به هزار و یک دلیل بسیار ارزشمند و مغتنم است و به نظر من باید بر دستان برگزارکنندگان جایزه‌ی مهرگان که آن را از کام نابودی بیرون کشیدند، بوسه زد. در عین‌‌حال، چه این جایزه و چه جایزه‌های دیگرِ کتاب سال، هر کدام سلیقه‌ی خاص، نگاه تازه و شیوه‌ی داوری متفاوتی را نمایندگی می‌کنند، و لطف‌و نمک‌شان هم به همین است. برنده‌شدن در این جایزه‌های ادبی، بی‌شک اتفاق بزرگی در زندگی برندگان است، ولی این را هم به نقل دکتر پژمان بگویم برای‌تان که چند ساعتی پیش از همین مراسم، برایم می‌گفت: از یکصد و سه برنده‌ی جایزه‌ی بسیار معتبر کنگور از یکصد و سه سال پیش تا کنون، بین پنجاه تا شست نفر اکنون اصلا هیچ نامی در هیچ جا ندارند تا جایی که مثلاً انتشارات گالیمار از دکتر پژمان تشکر کرده بود که با یک پرسش ایمیلی، نام یکی از برنده‌هایش را به آن‌ها یادآوری کرده بود!

راستی چرا در سینما، ادبیات و هنر ما، بیانیه‌های هیأت داوران پر است از برشماری ویژگی‌های خاص اثر برنده؟ مگر بدیهی نیست که هر اثر، ویژگی‌های خاص خودش را دارد؟ مگر اصل ماجرا این نیست که مثلاً فلان کتاب، به خاطر «برتری» نسبت به نامزدهای دیگر برنده می‌شود؟ پس چرا در هیچ بیانیه‌ای به این موضوع اشاره نمی‌شود؟ بهتر نیست، در بیانیه‌های هیأت داوران ادبی و سینمایی و هنری، به جای این که بگویند، جایزه‌ی بهترین به فلان اثر داده می‌شود به خاطر فلان و بهمان و …، فقط بگویند: “جایزه‌ی بهترین به فلان اثر داده می‌شود، لطفا تشویق کنید”؟

این مطالب را هم خوانده‌اید؟

بدون نظر

شما هم نظرتان را بنویسید

Back to Top