احمد شاملو:
در نیست
راه نیست
شب نیست
ماه نیست
نه روز و
نه آفتاب،
ما
بیرون زمان
ایستادهایم
با دشنهی تلخی
در گردههایمان.
هیچ کس
با هیچ کس
سخن نمیگوید
که خاموشی
به هزار زبان
در سخن است.
در مردگان خویش
نظر میبندیم
با طرح خندهای
و نوبت خود را انتظار میکشیم
بیهیچ
خندهای!
پیوندها:
:: شرق چرا توقیف شد؟ (اکبر منتجبی)
:: تحلیل احمد زیدآبادی در بیبیسی
:: اصلاحطلبی بدجرمیست (محمدجواد روح)