خوابگرد

دو نکته با دوستان «شرق» و دشمنان «غرب»

در گیر و دار فشاری که این روزها از طرف حاکمیّت به روزنامه‌‌ی «شرق» می‌آید و چانه‌زنی سختی که میان کله‌گنده‌ها بر سر بقای روزنامه یا چگونگی تداوم آن جریان دارد، نمی‌دانم دوستان روزنامه‌نگار شرق ـ به‌خصوص در سرویس ادب و هنر ـ چه اصراری دارند این روزها که دایم از این و آن عذرخواهی کنند و به این و آن توضیح بدهند! اگر قبلاً «گاهی» یک مورد پیش می‌آمد عکسی بدون نام چاپ می‌شد یا مطلبی بدون منبع یا نوشته‌ای با جرح و تعدیلِ بدون اجازه یا…  چند وقتی‌ست ارزش این همه زحمت و تلاش و دقت را به دست خودشان قربانی خطاهای پی‌درپی‌ای می‌کنند که خیلی ساده می‌شود مرتکب‌شان نشد یا پس از وقوع، خیلی سریع و حرفه‌ای و صادقانه می‌شود جبران‌شان کرد. کاش حکمتش را می‌فهمیدیم. اگر به موارد اخیر لینک نمی‌دهم به‌خاطر تعدد نوشته‌ها و اعتراض‌ها و موارد است که دیگر نیازی هم به لینک‌دادن نیست با این گستردگی موضوع، در فضای وب البته!

اما دوستان «شرقی» (روزنامه‌نگاران ادب و هنر شرق) و دشمنان (!) «غربی» (اهالی فرهنگ و هنر وب)، هر دو به نظرم به دو موضوع، یا توجه ندارند یا کم‌تر توجه می‌کنند. یکی این که دلیل این همه اعتراض و انتقاد به «شرقی‌ها» از طرف «غربی‌ها» به‌خاطر اهمیت و اعتبار «شرق» است که حرفه‌ای‌ترین و نخبه‌گراترین روزنامه‌‌ی این خراب‌شده است. اهمیت و اعتباری که بخشی از آن مدیون تلاش همین‌ «شرقی‌ها»ست. مگر الان هر اتفاقی در این مملکت بیفتد، کسی به احمدی‌نژاد ایراد می‌گیرد؟ ولی یادتان نرفته که در دوران خاتمی، آب از آب تکان می‌خورد همه‌مان می‌ریختیم سر خاتمی که آهای، چرا ساکت‌ای و… من به‌جای «شرقی‌ها» باشم، به‌جای ناراحت‌شدن و دچار توهم توطئه‌شدن و دلگیرشدن و… هم به خودم می‌بالیدم که از فرط اعتبار این‌طور به من اعتراض و انتقاد می‌شود، هم بیش‌تر و سخت‌تر مراقبت می‌کردم که هواداران و مخاطبان اصلی‌ام را دست‌ِکم به اشتباه و به خطا نرنجانم. و الّا این همه خطا در سایر رسانه‌ها رخ می‌دهد و کک کسی هم نمی‌گزد. غیر از این است؟ شهرت دردسرساز است و اعتبار هزینه‌بردار. اگر مراقبت نباشد، هر دو از کف می‌روند. (تکبیر!)

نکته‌ی دوم که بیش‌تر از سوی «غربی‌ها» مورد غفلت قرار می‌گیرد، این است که بیش‌تر‌ خطاها و پیرو آن اقدامات جبرانی و توضیح‌ها و حتا گاهی قهرها و بی‌خیال رد شدن‌های «شرقی‌ها» صرفاً در همین فضای وب است که بازتاب پیدا می‌کند که بر خلاف تصور برخی «غربی‌ها» فضای بسته‌ای‌ست. از آن سو واکنش‌های جبرانی و غیرجبرانی هم بیش‌تر از سوی دوستانی در شرق انجام می‌شود که یا در فضای وب حضور دارند یا با وبی‌ها در تعامل‌اند. دایره‌ی بسته‌ی فضای فرهنگی وب را نمی‌توان شکست، این را هم باید درنظر گرفت که آن‌چه روی می‌دهد و از طریق این فضا به «شرقی‌ها» منتقل می‌شود، لزوماً به معنای انتقال به مدیران «شرق» نیست. بنابراین تا حصول چنین اطمینانی، چوب‌زدن همه‌ی موجودیت «شرق» نه تنها منطقی نیست که «نتیجه‌بخش» هم نیست. البته کاملاً روشن است که نمی‌خواهم از بی‌توجهی مدیران «شرق» به فضای وب دفاع کنم؛ مقصودم روشن کردن فضاست و این که گمان نکنید آن‌چه در این فضا رخ می‌دهد دقیقاً شبیه فضایی‌ست که در اتاق مدیران شرق پدید می‌آید (البته اگر اصلاً بیاید!).

شاید بد نباشد در کنار چانه‌زنی مدیران بلندپایه‌ی «شرق» با حاکمیت بر سر بقای «شرق» یا چگونگی دوامش و تأمین رضایت نسبی آن‌ها، مدیران میان‌پایه‌ی «شرق» هم در کنار فعالیت دشوار و حرفه‌ای خود، به فکر بازسازی و تقویت اعتماد مخاطبان اصلی خود باشند که ـ متأسفانه ـ ذره‌ذره دارد رنگ می‌بازد. مگر آن که مثلاً سرویس ادب و هنر «شرق» هدف‌گیری مخاطبش را تغییر جهت داده باشد و همگان از آن بی‌اطلاع باشند. شهرت به سادگی از بین نمی‌رود، ولی همواره با محبوبیت همراه نیست. و مهم‌تر این که با محبوبیت به‌سادگی می‌شود تأثیر گذاشت، ولی با شهرتِ صِرف، به سختی! (مجدداً تکبیر!)