پیش تر گفته بودم که گاهی، ایمیلهایی را که پرسشی را طرح کردهاند یا مشورتی خواستهاند، و جنبهی عمومی دارند، در اینجا میگذارم. این یکی را هم بخوانید و لطفاّ هم به فرستندهی ایمیل و هم به من بدبخت کمک کنید!
متن ایمیل بدون هیچ ویرایشی
درود: […] هستم ۳۰ سال پی اچ درام ادبیات نمایشی ازپادووا ایتالی و دکتری پی اچ موسیقی از مقطع کارشناسی ارشد برای تثبیت یک ساز ایرانی به اصلش که به ترک نسبت داده بودند دکتری افتخاری از ترم ۲ کارشناسی ارشد کالج پاریس فرانسه موسیقی گرفتم.۱ سال به وطن آمدم.وضعیت ادبی ایران آشفته و به شدت منو آزار می ده.تدریس یه دانشگاه محروم که رئیسش مدرکش از من پائینتره چه رسد به مدیرگروه.شما به عنوان رویکردانتقادی به موارد فرهنگی و ادبی ایران چه دیده اید که انتقاد دارید می خواهم قیاسی داشته باشم.آخر می دانم و تحقیق کردم که شما نمی توانید مثل…ژست روشنفکری بگیرید و این فقط یک بازیاست.موقع آمدن دوستانی که اشعارشان در انهدوانا از عبدارضائی سرقت شده بودو عبدارضائی حتی مصاحبه دوستمان آرامش دوستدار را هم مو به مو سرقت کرد گفتند نرو اما..وقتی فرانسه بودم عکستان واضح بود اما حالا کدر است.
فعلا ۸ وبلاگ تخصصی را که همه از دوستان کالج هستند و دکتری گرایش های مختلف را دارند مدیریت می کنم و تدریس و تدریس آزاد.کتاب ۵ ایران چاپ می شود و می خواستم بپرسم آیا در جائی که شاعران جوانش هم نسل من واقعا پست مدرن را نفهمیدند و اگر فهمیدند بد فهمیدند و جهش های بلند به سوی فرم ادبی تازه برمی دارند که در جوامع مدرن هم هنوز ترنس مدرن تعریفی ندارد ایا صلاح است با این پیچیده گوئی ایرانی مخاطب را دچار توهم کنم و یا از بی تجربگی مخاطب شعرم به هجو نظر آید.و یا بهتر است یک کتاب که به فرانسه نوشتم و اساس انتقاد پست بر مدرنیته در معماری است و چگونگی رسیدن فتوریستی معماری به هنرهای دیگر و همه را توضیح دادم و از آنجا به سمت عقب رفتم تا رنسانس و دوباره چرخی در ادبیات پراکنده ی آفریقا و عرب و مصر و ترک و رسیدم به نزار قبانی و با یک پراکنده گوئی که در فصلی جمعش کردم به ادبیات کلاسیک ایران از این راه آمدم و آدونیس را دنبال کردم تا موازی مولوی و شکست افاعیل عروضی مصری معمول و این حرکت موازی را تا آمریکا و شرمن الکسی سرخپوست رساندم و به ادبیات داستانی رسیدم و سلمان رشدی و دوباره به معماری و برگشت به سمت پست مدرن و اگر هر ناشی آن را بخواند مطمئنا می فهمد که چه است و چگونه و تعاریف القاطی را بیرون می ریزد.
در مقام نقد هم در این کتاب کارهائی موجود است .فکر می کنید ایا ترجمه ی اثرم به فارسی بهتر باشد در این فضای ادبی مسموم که تحریریه ها ان را به هر سمت می کشند و یا آوردن مستقیم کتاب اول که گفتم و اگر بشود می خواهم گردون ان را چاپ کند. البته استاد آتشی در جریان بودند و پیشنهاد نگارش کتااب دوم از ایشان بود اما نگار اسکندر فر انگار فراموش کرده مرا و یا نمی خواهد از جهاتی که شما بهتر می دانید ابولفضل پاشا فعلا صدر باشد . گیج شده ام و آتشی هم رفت.مشورت با او برایم نعمتی بود.استاد عباس معروفی
همداینروزها… مشورت با شما را دوستی که در حمایت از ارد شرکا کمی با هم کار کردیم پیشنهاد نمودند.ممنون می شوم اگر بگوئید اصلا این کار را نکن و برگرد به فرانسه .لااقل اینطوری پشیمان نمی شوم و نمی گویم کمکی نکردم به این نسل مسموم مخاطب ستیز. سالم باشید همیشه.
نام، نشانی ایمیل و نشانی وبلاگ فرستنده (برای احتیاط) نزد اینجانب محفوظ است.