خوابگرد

گفت‌وگو با امیرحسین سام که در روزنامه‌ی «شرق» چاپ نشد!

بخشی از ایمیل داریوش محمدپور به من: این مصاحبه در اصل [با واسطه] برای روزنامه‌ی شرق انجام شده بود. آن‌قدر بامبول درآوردند و لفت و لعاب دادند که عملاً هم به من توهین بود و هم به امیرحسین سام. گفتیم عطای شرق را به لقای‌شان می‌بخشیم که این قدر حیثیت هنر را بازیچه‌ی سیاسی‌بازی و گروه‌بازی‌های خودشان نکنند، و آن را در وبلاگ منتشر می‌کنیم. هرچند که ما به خاطر این‌که قرار بود مطلب در روزنامه چاپ شود، با هزار و یک ملاحظه و رعایت، مطلب را ویراستاری کردیم و کلی وسواس به خرج دادیم، و گر نه خیلی چیزها را می‌شد بی‌پرده‌تر و صریح‌تر گفت. در این جور موقعیت‌ها آدم احساس می‌کند بهش خیانت شده است و…

بخشی از گفت‌وگو
امیرحسین سام: می‌گویید در دنیای پرشتاب امروز دیگر چه جای نغمه‌های لطیف است؟ دیگر چه کسی حال گوش دادن به آواز موسیقی ایرانی را دارد؟ گویی باید موسیقی‌ای بسازیم که مانند پتکی گران بر سرمان بکوبد و قدرت تأمل را از ما بستاند! وقتی اثری تولید می‌کنی باید با شرمندگی سرت را پایین بیندازی و بگویی ببخشید که در آن از ساز و آواز سنتی ایرانی استفاده شده و مانند دنیای امروز شلوغ و پر از دروغ نیست! اما بگذارید من از شما بپرسم. چرا باید در دنیایی که هنوز در آن آفتاب و باد و باران و دریا هم هست برای موسیقی‌ای که به نظر بنده دقیقاً از جنس همان‌هاست، جایی نباشد؟ چرا باید موسیقی‌ای که از قدیم همدم و همنشین این انسان پر از نسیان بوده، برای بودنش در کنار این نوع از زندگی که امروز خواسته و یا ناخواسته گرفتارش شده‌ایم و به قول شما پر از شتاب است و شلوغ، مدام پاسخی و توجیهی بیابد؟ چه کسی گفته که این شلوغی باید سایه‌ی نامبارکش را بر سر موسیقی ما هم بیندازد؟ چرا موسیقی باید در این زندگی پر از دوندگی‌های گاه بی‌سرانجام، هم‌صدا و هم‌نشین ماشین شود تا با افتخار بگوید که من هم مدرن شدم! اصلا چه دلیلی هست و چگونه می‌توانید ثابت کنید که آن چه «مدرن» است بر آن‌چه که از روزگاران کهن به یادگار مانده و مهر «سنت» بر پیشانی دارد، برتری دارد؟ [متن کامل]