بیشتر وقتم در پنجشنبه و جمعهای که گذشت، صرف وبگردی هدفمندی شد برای استخراج برجستهترین رویدادها و انتشار مطالب مربوط به موضوع «زبان و ادبیات فارسی» در فضای وب، در دو ماه گذشته؛ اعم از سایتها، نشریهها و وبلاگها. باید گزارشی تهیه میکردم که اتفاقا گزارش پرمایهای هم شد، ولی این گزارش یک نتیجهی نه چندان دلچسب هم برایم داشت. در میان وبلاگها که میچرخیدم، مطالب دندانگیر بسیار کم بود؛ نظیر این یادداشت وبلاگی دلچسب در وبلاگ «غوغای ستارگان» که سوال بهجایی را طرح کرده بود در یک مورد خاص. بیشتر مواد خام گزارش من مربوط میشد به سایتها و نشریات. درست است که فضای وبلاگها از نظر محتوایی کمی دچار رخوت شده، و خود من هم به دلایلی که هیچ ربطی به رخوت ندارد، کمتر از قبل مینویسم، ولی تعجب هم کردم که چرا بیشتر مطالبی که این روزها میبینیم یا واکنشیاند به موضوعات اجتماعی و سیاسی روز یا واکنش به رخدادهای درون فضای وبلاگستان (مثل احتمالا همین نوشتهی من).
این وضعیت کاملا طبیعیست، همچنانکه در گذشته هم همینطور بود؛ ولی در گذشته شمار مطالبی هم که بلاگرها از دریافتها، دیدهها و خواندههایشان در حوزهی گستردهی فرهنگ و هنر مینوشتند، اصلا کم نبود. حتا اگر همین سایت هفتان را هم با مسامحه مقیاس قرار دهیم ـ که لینک دادن به وبلاگها در آن ممنوع نیست ـ میبینیم که بیشتر لینکهای این سایت به سایتها، خبرگزاریها و نشریات است و نه وبلاگها. منظورم این نیست که وبلاگها باید مثل سایتهای خبری و تحلیلی و نشریات، لزوما جدی بنویسند و مقاله منتشر کنند و کارهایی از این دست که با ذات وبلاگستان کمی منافات دارد، ولی اگر همین نمونه را هم از وبلاگ «غوغای ستارگان» ببینید و یا این نمونه را از وبلاگ «افسون فسرده» که ربطی هم به زبان و ادبیات ندارد، متوجه منظورم میشوید.
باز هم میگویم که منظورم لزوما نوشتن در موضوع زبان و ادبیات نیست. مگر دیگر هیچ بلاگری کتاب نمیخواند؟ فیلم نمیبیند؟ نمایش نمیبیند؟ موسیقی گوش نمیکند؟ عکاسی نمیکند؟ و… جالب است که حتا بیشترمان در لینکدههایمان هم به مطالبی از این دست کمتر لینک میدهیم و غالبا موجی را دنبال میکنیم که مربوط است به مسائل اجتماعی یا سیاسی، یا مسائل گریزناپذیر درونگروهی. این را از این نظر میگویم که یکی از ملاکهای ناگزیر من برای انتخاب سوژههای این گزارش خاص، توجه بلاگرها به مطلب موردنظر بود، به شکل نوشتن در آنباره، کامنتگذاشتن و مهمتر از آن لینکدادن.
نمیدانم، شاید هم دارم گیر بیخود میدهم و به قول برخی دوستان، وبلاگستان همین است که هست (در بدبینانهترین حالت) یا در خوشبینانهترین حالت، من وبگردیام زیاد خوب نیست. هر چه باشد، اصلا دوست ندارم در برابر برخی منتقدان بیرونی وبلاگستان که من و ما را به سرگرمبودن در یک بازی بیحاصل متهم میکنند، کم بیاورم؛ البته کم هم نمیآورم، چون وبلاگستان را با همهی خصلتهای جورواجورش دوست دارم و در هر حالتی، از آن دفاع میکنم و بههنگام، استدلالهای پیرزنخفهکن هم زیاد دارم. فقط پیش خودم آرزو میکنم کاش لطافت و نرمی این فضا مثل پیشترها زیاد بود و همه چیز بوی روزمرگی و سیاست نمیداد.