محمدحسن شهسواری که روزنامهنگار «شرق» نیست، مقالهای را در نقد و معرفی چند کتاب داستانی چاپشده در سال ۱۳۸۴ مینویسد و به عنوان «دومین» مقالهاش در طول عمر «شرق» تا کنون، چاپ میکند. در این مقاله داستانهایی از فرخنده آقایی، بلقیس سلیمانی، پیمان اسماعیلی، بهرام مرادی و علیرضا محمودی معرفی و نقد میشوند. لینک این مقاله در سایت هفتان منتشر میشود. مشتی «بزدل تنبل بیخاصیتِ بازنده» که شهامت بیان نام خود را هم ندارند و حقد و حسرت و حسادت سراسر وجودشان را فراگرفته، فضای هفتان را با دیوار توالت خانهشان اشتباه میگیرند. به کسی که با اسم مستعار به دیگران ناسزا بگوید، جز «بزدل» چه میتوان میگفت؟ «تنبل بیخاصیتِ بازنده» هم از آن رو که هرزنویسی وقت و حوصله میخواهد، و چنین نعمت مصیبباری تنها نصیب کسانیست که بیکارند، و بیکاران این عرصه آنهایند که توانایی و یا عرضهی کار ندارند و نهایتا چون انگلی بیخاصیت میمکند و آسیب میرسانند و همیشه هم حضور نحسشان را چشمک میزنند.
در پی انتشار این لینک در هفتان، نمایندگان این گروه بزدل تنبل بیخاصیت بازنده هجوم میآورند به فضای کامنت لینک این مطلب در سایت هفتان و از روزنامهی «شرق» گرفته تا احمد غلامی (دبیر ادب و هنر روزنامه)، مهدی یزدانیخرم (مسئول صفحهی ادبیات)، محمدحسن شهسواری (نویسندهی نقد)، نویسندگان محترمی که آثارشان نقد شده، سایت هفتان، مدیر سایت هفتان که من باشم، همکاران من در ادارهی هفتان و کسان محترم دیگری را که گمان دوستیشان با ما میرود، یکجا به باد ناسزا و توهین و تهمت اخلاقی میگیرند. و فاجعه آن که فضای سالم هفتان را به گند میکشند با نثار دستودلبازانهی رکیکترین ناسزاها و هولناکترین تهمتها به چهار پنج داستاننویس محترمی که نوشتن و کلنجار رفتن با زندگی و حکومت را به بزدلی و بیخاصیتی ترجیح دادهاند. این که چرا سایت هفتان که صرفا محلی برای لینک دادن به جاهای دیگر توسط اعضای سایت است، باید جایگاه چنین لجنپراکنیای شود، اگر فهمیدید، مرا هم بیخبر مگذارید.
بارها گفتهام که توهینهایی که به خود من میشود را تا وقتی رکیک نباشند، نه تنها تحمل میکنم که مایهی خرسندیاماند. اما اجازه نمیدهم در سایت فرهنگی و عمومی هفتان، به دیگران ـ هرکس که باشد ـ توهین شود. انتقاد چرا، ولی توهین نه. چه رسد به رواداشتن تهمتهای سنگین اخلاقی و سیاسی و حرفهای رکیک؛ آن هم به نویسندگان و داستاننویسان و روشنفکران و هنرمندان و روزنامهنگارانی که به جای قهر یا تنبلی یا خودخواهی یا بیخاصیتی، در دل این معرکه جان میکنند شب و روز تا هر کدام گوشهای از پر فرهنگ و ادبیات این دیار را بالا نگه داشته باشند. پیشتر به جماعت بزدل تنبل بیخاصیتِ بازنده، محترمانه و رسمی توضیح داده بودم که کامنت در هفتان بیشتر برای ثبت نظرهای «تکمیلی»ست، در ادامهی کار هم به مدارا (ویرایش کامنتها) گذراندهایم؛ اما اکنون میگویم که آخرین فرصت را دوباره میدهیم به بزدلان تنبل بیخاصیتِ بازنده که فضای سالم فرهنگی هفتان را آلوده نکنند. اگر در این فرصت باز هم آدم نشدند و اصرار داشتند تا ثابت کنند که شایستهی آزادی نیستند و اندک فضا برای طرح انتقادشان را هم نخواستند که بماند، ناگزیر راه ثبت کامنت را برای غیراعضای سایت هفتان مسدود خواهیم کرد. اگر چنین شود، تنها کسانی خواهند توانست در هفتان کامنت بگذارند که عضو سایت هفتان باشند. در آن صورت اگر کسی در کامنت گذاشتن، حرمت اشخاص و ادب و متانت را رعایت نکند، عضویت او بلافاصله لغو خواهد شد؛ بیهیچ اغماضی.
اکنون که نیمهشب است و من پس از چندین روز کار فرسایشی کارمندی و چندین شببیداری پیدرپی برای نوشتن و ویرایش و رسیدگی به امور هفتان و خوابگرد، و پس از یک روز تمام این سو و آن سو شدن برای گامی جلوتر رفتن، خسته و لهشده به خانه رسیدهام و میبینم که در سایتی که به نام فرهنگ و هنر برپاکردهایم به ساحت انسانی چند نویسنده و روزنامهنگار چنین بیحرمتی شده، بهرغم تلاش مؤثر دو تن از همکارانم حسین جاوید و شهاب مباشری در حذف و ویرایش فحاشیها و تهمتها، احساس شرمندگی میکنم. میدانم که امشب را به سختی به صبح میرسانم. اما دم غروب پدری را دیدم که کلام نغزی را داشت با پسرش واگویه میکرد. کلام او اکنون در ذهنم میآید و مرا آرام میکند کمی. میگویم تا عزیزانی هم که در این یکی دو روز در سایت هفتان در معرض لجنپراکنی مشتی بزدل تنبل بیخاصیت قرار گرفتهاند، خیالشان آسودهتر شود.
پدر به فرزند نوجوانش که سودای نویسندهشدن دارد، میگفت: “راهت را برای آینده انتخاب کن. یا میخواهی انسان موفقی باشی که در آن صورت هزار دشمن خواهی داشت، و یا میخواهی انسانی شکستخورده و بازنده باشی که در آن صورت هیچ دوستی نخواهی داشت! خداوند بر شمار دشمنان نویسندگان و روزنامهنگارانی که نوشتن در لجن را به لجنپراکنی در نوشتن ترجیح میدهند، بیفزاید!