کاتب در کنار پرکاری به فروتنی و خاکساری هم شهره است. ظاهری ساده و بیپیرایه دارد، لبخند از رخ نه چندان جذابش دور نمیشود و در جمعها و محافل ادبی زیاد آفتابی نمیشود. دیشب، در مراسم یلدا که مدیا کاشیگر به هر ضرب و زوری بود آن را آبرومندانه برگزار کرد، وقتی محمدرضا کاتب رفت بالا که جایزهاش را بگیرد، دعوت شد که سخنی هم بگوید. بهجز نسکافهی تلخ آخر، از مراسم چهارمین دورهی جایزهی یلدا این رفتار کاتب برایم یادگار ماند که رفت پشت میکروفن، کاغذی را از جیبش درآورد، انتظار همه را برای شنیدن خطابهای برانگیخت، ولی از روی کاغذ با صدایی لرزان فقط خواند: «از همهی دستاندرکاران این جشنواره خیلی ممنونام…» و با رویی سرخ و سری فکنده بازگشت. نمیدانم چرا این جور رفتارهای بیپیرایه و بیتظاهر اینقدر به چشمم میآید؛ شاید بهخاطر روح روستایی خودم باشد که بعضیها به آن میگویند «دهاتی»… به هر حال خوشحالام که یکی دیگر از دوستانم برندهی تندیس یلدا شده و خوشحالام که یعقوب یادعلی با رمان «آداب بیقراری»اش ـ در کنار بهناز علیپور گسکری ـ از این جایزه هم بینصیب نماند و امیدوارم مدیا کاشیگر، دبیر یلدا بتواند برای سالهای بعد آسودگی بیشتری داشته باشد برای برگزاری گرانقیمتترین جایزهی خصوصی ادبی ایران.
پسنوشت:
راستی آقای کاشیگر، خداوکیلی اگر مراسم یلدا را یک شب قبل یا بعد از خود شب یلدا برگزار کنی، کسی ایراد میگیرد؟ به گمانم اگر چنین کنی، خیلیها را خوشحال خواهی کرد و خانوادههای بسیاری را از نگرانی در خواهی آورد!
پیوندها:
:: گزارش مراسم یلدا
:: گفتوگوی مهدی یزدانیخرم با محمدرضا کاتب