خوابگرد قدیم

نقض غرض یعنی این!

۱۷ آبان ۱۳۸۴

می‌خواستم درباره‌ی مراسم ساده‌ای که امروز در روزنامه‌ی شرق برگزار شد بنویسم که خوشبختانه یا متأسفانه دیدم آقای هنوزآبادی (سیدآبادی سابق!) آن چه را که باید نوشته می‌شد، نوشته. چه بهتر! این هم گزارش شرق. خلاصه‌اش این که در یک مراسم خیلی کوچولوی بیست تا سی نفره که صندلی هم به تعداد همه نبود، جایزه‌ی ویژه‌ی منتقدان مطبوعات به خواهر مهستی شاهرخی تقدیم شد که نهایتا برسد به دست خود مهستی شاهرخی. مبارکش باشد! کاش من جای او بودم و خواهرم در چنین جلسه‌ای می‌رفت و در حضور چندین نویسنده، منتقد، مترجم، شاعر و روزنامه‌نگار که حتی خیلی‌های‌شان کتاب مرا هم شاید نخوانده‌اند ولی به احترام ادبیات و به احترام گزینش منتقدان مطبوعات گرد هم آمده‌اند، جایزه‌ی مرا می‌گرفت و لبخند می‌زد. اما حالا دیگر به گمانم وقتش است کمی به احمد غلامی ـ دبیر جایزه‌ی منتقدان مطبوعات ـ گیر بدهم که اتفاقا هم فحش‌خورش عجیب ملس است و هم به طرز فجیعی سعه‌ی صدر دارد.

اول چند تا مقدمه بگویم که یعنی خودم این‌ها را می‌دانم و شما هم اگر نمی‌دانید، بدانید: با شناختی که هم از احمد غلامی دارم و هم تا حدودی از برخی همکارانش، گمان می‌کنم جایزه‌ی منتقدان مطبوعات تا حد بسیار زیادی قائم به شخص خود احمد غلامی‌ست. دو دیگر این که می‌توانم حدس بزنم که در این چند سالی که جایزه‌ی منتقدان مطبوعات راه‌ افتاده، احمد غلامی آگاهانه تلاش کرده از رسمیت بخشیدن به این جایزه زیر عنوان مثلا «انجمن منتقدان مطبوعات» شانه خالی کند تا این جایزه از حواشی احتمالی سیاسی و گرفت‌وگیرهای حکومتی در امان بماند. سوم این که چه خوش‌مان بیاید و چه نیاید، جایزه‌ی منتقدان مطبوعات در همین عمر کم خود توانسته اعتبار بسیار زیادی برای خود دست و پا کند چرا که تقریبا متفاوت‌ترین صدای ادبیات داستانی ایران را دنبال می‌کند. چهارم این که به تبع مورد پیشین، این جایزه همیشه با حساسیت بیش‌تری از طرف جامعه‌ی نویسندگان دنبال شده و دبیر و داوران آن بیش از سایر جوایز در معرض گفت‌وگوهای انتقادی قرار داشته‌اند و انتقادکنندگان این جایزه تقریبا صراحت بیش‌تری در انتقاد به خرج داده‌اند و واکنش دبیر و داوران هم با منتقدان‌شان ادبی‌تر، صادقانه‌تر و منطقی‌تر بوده. پنجم این که جایزه‌ی منتقدان مطبوعات به‌خاطر خاستگاه مطبوعاتی‌اش و نیز به دلیل فضای اخلاقی سالمی که دبیر آن به شدت آن را محافظت می‌کند، آن‌قدر احترام‌انگیز شده که بتواند در هر نشست سالیانه‌ی خود نمایندگانی از سلائق گوناگون ادبی را در عین تفاوت در دیدگاه و عملکرد، گرد هم بیاورد و محیطی را فراهم کند که رقیبان و حریفان، و قدیمیان و جدیدیان پهلو به پهلوی هم چای بنوشند و بر هم بتازند و آخر سر سیگارهای‌شان را با آتش همدیگر روشن کنند.

عجب مقدمه‌ی طولانی‌ای شد! می‌خواستم با توجه به این مقدمه‌ها به کی گیر بدهم؟ آهان… یادم افتاد. احمد غلامی چند وقت پیش که داشت در جمعی دوستانه هندوانه زیر بغل من می‌گذاشت و می‌نواخت مرا، گفت که از یک اخلاق من خیلی خوشش می‌آید و آن این که نسبت به هر کاری که انجام می‌دهم (حتی وبلاگ‌نویسی) سعی می‌کنم حرفه‌ای برخورد کنم. کاش همین‌طور باشد. اگر هم نباشد، گفتن این جمله اذعان ناخواسته‌ی اوست که «حرفه‌ای» برخورد کردن را یک ارزش می‌داند و قطعا در اداره‌ی جایزه‌ی منتقدان مطبوعات هم چنین منش و روشی را دارد. اما با توجه به همان مقدمات بالا، جایزه‌ی منتقدان مطبوعات از یک کاستی بزرگ رنج می‌برد که اتفاقا به «حرفه‌ای» بودن آن مربوط می‌شود. اگر منتقدان مطبوعات در روند کار سالیانه‌ خود، در تعامل میان داوران و در ارتباطی که با جامعه‌ی مخاطب خود برقرار می‌کند، رویکردی کاملا حرفه‌ای دارد در حدی که جنبه‌ی اخلاقی «حرفه‌ای» بودن را هم به شدت رعایت می‌کند، ساختار اجرایی این جایزه اما هم‌چنان غیرحرفه‌ای‌ست. منظورم ساختار داوری نیست، دقیقا ساختار اجرایی؛ همان چیزی که احمد غلامی به شدت از آن پرهیز می‌کند مبادا که نقض غرض شود.

چرا نقض غرض؟ اساسا استفاده از «تشکیلات» در ساختار سنتی جامعه‌ی ما فسادانگیز است، از طرف دیگر رسمیت‌بخشیدن به ساختار اجرایی هر کار فرهنگی، در جامعه‌ی استبدادزده‌ی ما می‌تواند حساسیت‌های زیان‌بار را از طرف اربابان قدرت نسبت به موضوع کار بالا ببرد. همین دو دلیل می‌تواند باعث نقض غرض شود و مثلا اگر جایزه‌ی منتقدان مطبوعات ساختار اجرایی‌اش را حرفه‌ای کند، خود به خود یا از درون دچار فساد شود و یا از برون تحت فشار قرار بگیرد تا نهایتا ساقط شود. بدون این که در این مورد با احمد غلامی گفت‌وگویی کرده باشم، می‌توانم حدس بزنم این استدلالی‌ست که او به آن توجه ویژه دارد.

ولی یک «اما» هست. هرقدر هم که جایزه‌ی منتقدان مطبوعات در ساختار داوری و تعامل با مخاطب «حرفه‌ای» رفتار کند، سرانجام در دو مورد ضربه‌پذیر است. یکی این که مسیر افزودن بر ظرفیتی که این جایزه در حیثیت و اعتبار دارد، مسدود می‌شود و به تعبیر دیگر این که از سقف معینی ـ که هم‌اکنون برای آن برپا شده ـ اگر فروتر نرود، فراتر نمی‌رود. دو دیگر این که بخش عمده‌ای از انتقادها و واکنش‌های منفی‌ای که نسبت به این جایزه پیش می‌آید، بر اثر فقدان ساختار حرفه‌ای‌ست که می‌تواند حتی ارتفاع سقف اعتبار را به مرور کاهش دهد. «اما»یی که گفتم این‌جاست. این‌ها هم می‌توانند به مرور باعث نقض غرض شوند. به این «اما» یک «اما»ی دیگر را هم بیفزایید که اگر احمد غلامی که برای «حرفه‌ای‌گری» این‌قدر ارزش قائل است، بتواند انرژی و قدرت مدیریت خود را که در اداره‌ی منفرد جایزه صرف می‌کند، در اداره‌ی ساختار اجرایی جایزه صرف کند، و اگر بتواند جایزه‌ی منتقدان مطبوعات را در چنان وضعیتی، چنین سالم، امن و صادقانه پیش ببرد، آن‌وقت است که «حرفه‌ای» توصیف قابل‌قبولی برای این جایزه خواهد بود.

ساده‌تر بگویم: جایزه‌ی منتقدان مطبوعات شایسته است ساختار اجرایی رسمی پیدا کند و دبیر این جایزه و همکارانش به‌جاست تلاش کنند بر عواقب سوءاحتمالی چنین تحولی مسلط شوند تا به این ‌سان جایزه‌ی منتقدان مطبوعات بتواند هم بر اعتبار و اثرگذاری خود در عرصه‌ی عمومی بیفزاید و هم جامعه‌ی مخاطب خاص خود را نسبت به دیدگاه، سلیقه، شیوه‌ی داوری و نتیجه‌ی داوری به شکلی حرفه‌ای مجاب و قانع کند. آقای احمد غلامی؛ جایزه‌ی منتقدان مطبوعات چنان جایگاه برجسته‌ای یافته که حیف است با کوچک‌ترین اتفاقی برای سلامت و یا امنیت دبیر آن و یا خاستگاه آن که روزنامه‌ها و مجلات باشند، بر باد رود. نقض غرض یعنی این!

این مطالب را هم خوانده‌اید؟

بدون نظر

شما هم نظرتان را بنویسید

Back to Top