خوابگرد

آقای قوه‌ی قضاییه، سلام!

“هرچه می‌گوییم بدتر نمی‌شود، باز هم می‌شود!” این را دوست عزیزی پای یادداشت قبلی‌ام نوشته بود. آش فیلترینگ سایت‌های فنی در این روزها آن‌قدر شور شده که حتا در خبر تلویزیون هم از معتمدی وزیر درباره‌اش سؤال کردند؛ ولی آقای وزیر حتا در آخرین ساعت‌های وزارت دوم خردادی‌اش هم ترجیح داد خودش را بزند به آن راه و بگوید هیچ اتفاق تازه‌ای نیفتاده. جالب است که خبرنگار از او درباره‌ی فیلترشدن سایت‌هایی سؤال کرده بود که طبق قوانین کشور مجاز محسوب می‌شوند و منظورش همین سایت‌های خدمات‌دهنده به بلاگرها از جمله بلاگ‌رولینگ بود. (البته بلاگ‌رولینگ را مخابرات فیلتر نکرده). وقتی با ISPیی که دوباره بلاگ‌رولینگ را فیلتر کرده بود تماس گرفتم، طرفِ پشت خط دایم از کلمه‌ی «قوه‌ی قضاییه» استفاده می‌کرد به عنوان جایی که به‌شان ابلاغ می‌کند و یا باید با آن‌جا تماس بگیرد برای کسب تکلیف.

کاش می‌شد یک جوری به این آقای قوه‌ی قضاییه فهماند که اساسا بلاگ‌ر‌ولینگ از جنس چاقو هم نیست که بخواهد در دست کسی به آلت قتاله تبدیل شود و در دست دیگری به کارد آشپزخانه، چه رسد به این که از جنس قمه باشد! کاش می‌شد به‌شان فهماند که با فیلترینگ وبلاگ‌ها و سایت‌هایی مثل بلاگ‌رولینگ نه از شمار انبوه بلاگرها کم می‌شود ـ که اتفاقا سیاسی‌نویس‌های پربازدیدشان به صدتا هم نمی‌رسد ـ و نه چندان از شمار خوانندگان‌شان. کاش می‌شد به ایشان و خصوصا بزرگ‌ترهای‌شان فهماند که تنها نتیجه‌‌ی ایجاد این سرخوردگی در میان این همه بلاگر، فقط  بدبین کردن جمعیت بزرگی از ایرانیان غیرسیاسی‌ست نسبت به نظام و دولت جمهوری اسلامی؛ و راندن آن‌ها به درون جمعیت خاموش مخالف. کاش می‌شد این پرسش را به گوش‌شان رساند که این همه مخالف‌تراشی نهایتا و از اساس به سود چه کس و یا منافع چه کشوری‌ست؟

حتا در مورد بخش سیاسی‌نویس هم ـ که شمارشان به نسبت کل جامعه‌ی بلاگرهای ایرانی بسیار بسیار ناچیز است ـ کاش می‌شد به ایشان فهماند که اگر می‌بینید حرکت‌های اعتراضی جمعی در دنیای واقعی این‌قدر کم و یا بی‌رونق شده تا حدی که تازگی‌ها شمار شرکت‌کنندگان در فلان تحصن به شمار امضاکنندگان و نویسندگان فراخوانش هم نمی‌رسد، به خاطر همین وبلاگ‌نویسی‌ست! چه‌طور می‌شود به آقای قوه‌ی قضاییه فهماند که بیش‌تر بلاگرهای سیاسی‌نویس و وبگردان سیاسی‌خوان اساسا به صِرف نوشتن و یا خواندن و اطلاع پیداکردن احساس می‌کنند «عمل»ی را که باید انجام بدهند، داده‌اند، و انگیزه برای عمل واقعی (غیرمجازی) را از دست می‌دهند؟ البته من شرمنده‌ام که این واقعیت را چنین صریح بیان می‌کنم، ولی کاش به همین اندازه که احتمالا خوانندگان این یادداشت ناراحت و عصبانی می‌شوند، آقای قوه‌ی قضاییه خوشحال می‌شد و به فیلترکردن غیراخلاقیات و سیاسیاتِ ـ به زعم خویش خطرناک ـ اکتفا می‌کرد و دست از سر بلاگرها برمی‌داشت؛ کاش…

حالا که این حرف‌ها و رساندن‌شان در حد «ای کاش» است، دو کلمه هم بین خودمان می‌نویسم. نمی‌دانم این پیشنهاد خاص برای اعتراض چه‌قدر درست و چه‌قدر عملی‌ست، ولی کاش درخشان و یا دیگرانی بیرون از دایره‌ی بلاگرهای داخل ایران، شکل عملی این پیشنهاد و یا پیشنهادهای دیگر را هم ارائه کنند و نیز پی‌گیری برای اجرا. سوای این، سوال از وزیر که در اخبار تلویزیون هم پخش شد، نشان می‌دهد که نفس نوشتن در این‌باره هم می‌تواند مؤثر باشد. پس تنبلی نکنید و درخواست‌های حداقلی‌تان را منطقی و به زبانی که گمان می‌کنید مؤثرتر است، بنویسید.

درخواست دیگرم هم این است که بلاگرها (خصوصا آشنایانم) همت کنند و از کسانی که راه‌حل شخصی برای نمایش لینک‌های بلاگرولینگ‌شان پیدا کرده‌اند، شیوه‌ی حل مشکل را جویا شوند؛ خرجش نهایتا یک ایمیل است. انتظار نداشته باشید با این وضعیت، این راه‌حل‌های ساده، علنی نوشته شوند! بلاگرهای خارج از ایران هم از دایره‌ی این درخواست بیرون نیستند، حتما حواس‌شان هست که به هر حال ما در ایران، ستون لینک‌های‌شان را نمی‌توانیم ببینیم. متأسفانه این کارها هم بخشی ضروری از مشغولیت وبلاگ‌نویسی ماست تا شاید سرانجام آقای قوه‌ی قضاییه بفهمد که اکثر بلاگرها هیچ خصومتی با سرزمین خود ندارند و اساسا اهل «سلام»‌اند.