خوابگرد

دماغ به سبک ایرانی

این‌روزها مهرداد اسکویی، مستندساز مستقل ایرانی، دارد با روحی آزرده تازه‌ترین فیلمش «دماغ به سبک ایرانی» را کنار دست مازیار میری تدوین می‌کند. اسکویی را شاید خیلی‌ها (در وبلاگستان) نشناسند. پیش از این که درباره‌ی «آزردگی‌اش» توضیح بدهم، درباره‌ی خودش بگویم که او به خاطر ۱۸ فیلم تا کنون بیش از ۶۰ جایزه‌ی ملی و بین‌المللی گرفته. از سال ۱۳۶۷ شروع کرد به فیلم‌سازی و در سال ۶۹ وقتی فیلم «از تاریخ او» را ساخت، به تدریج به چهره‌ای نام‌آور در سینمای مستند ایران تبدیل شد. آخرین فیلم او هم «از پس برقع» بود که در جشنواره‌ی فجر هم از آن تقدیر شد و اکنون بیش از یک سال است که مشغول ساخت فیلم مستند «دماغ به سبک ایرانی»‌ست. در واقع او فیلم «از پس برقع» را مرداد ماه پارسال تمام کرد و پس از آن تحقیقاتی را که با یک تیم سه‌نفره برای ساخت فیلم «دماغ به سبک ایرانی» از اردیبهشت‌ماه پارسال شروع کرده بود، جدی‌تر ادامه داد. و اما آزردگی او حکایت غریبی دارد. [ادامـه]

معمولا پیش می‌آید که یکی دو فیلمساز، خصوصا در عرصه‌ی مستند، هم‌زمان درباره‌ی یک موضوع فیلمی بسازند. هم‌چنان‌که محمد شیروانی، مستندساز برجسته‌ی دیگر هم قصد داشت به طور هم‌زمان روی همین موضوع کار کند، ولی وقتی فهمید اسکویی مشغول کار شده، ترجیح داد حتا از خیر نگاه متفاوتش هم بگذرد و بگذارد اسکویی کارش را با آسودگی خاطر انجام بدهد. ولی همه که شیروانی نیستند. اسکویی که معمولا فیلمساز ساکت و افتاده‌ای‌ست به قول خودش خبط می‌کند و اعلام می‌کند که موضوع جراحی‌های بینی در ایران را دستمایه‌ی کار جدیدش قرار داده، اسمش را هم گذاشته «دماغ به سبک ایرانی» و حتا می‌خواهد پس از آن دو فیلم دیگر هم بسازد با نام‌های «رانندگی به سبک ایرانی» و «تعارف به سبک ایرانی». پس از چند ماه که اسکویی پژوهش و ساخت فیلم را با دقت و حوصله پیش می‌برد، برخلاف شمار دیگری از مستندسازان که زمان چندانی را صرف پژوهش نمی‌کنند و زود دوربین دیجیتالی‌شان را دست‌شان می‌گیرند و راه می‌افتند توی کوچه و خیابان، خبرهایی منتشر می‌شود از این طرف و آن طرف که کسان دیگری هم مشغول ساخت مستندی با چنین موضوعی‌اند. جالب است که خود من هربار خبری را در گوشه‌ای می‌خواندم، به خودم می‌گفتم چرا این خبرها این‌قدر پرت‌اند و هربار نام شخص دیگری را به عنوان کارگردان منتشر می‌کنند!

بعدها فهمیدم که گویا اسکویی روی شرافت کاری دیگران زیادی حساب کرده و پس از اعلام سوژه‌ای که او مشغول ساخت فیلم آن است، نه یکی و دو تا که در مجموع سه پروژه‌ی دیگر هم به همین نام راه افتاده: دو تا داخل ایران و توسط کسانی که نه شهرت اسکویی را دارند و نه تجربه و خلاقیت او را. یک پروژه هم متعلق به کشور آلمان است که در ایران در حال انجام است! تا این جای ماجرا هم می‌تواند قابل اغماض باشد و مثلا من به اسکویی بگویم چشمت کور، سوژه‌ات را لو نمی‌دادی! ولی آرام آرام اتفاقات دیگری هم افتاد. سرقت نام فیلم اسکویی مورد عجیبی بود که باورم نمی‌شد، اما انجام شده بود. به مرور آش آن‌قدر شور شد که نه خود اسکویی که دیگران به مستندسازان دیگر تذکر دادند که برای حفظ آبروی خودشان هم که شده، دستِ‌کم نام فیلم‌شان را عوض کنند. گویا ناچار تن داده‌اند و گذاشته‌اند «دماغ ایرانی». حالا مدت‌هاست که اسکویی را می‌بینم خزیده در کنج ساکت اتاق تدوین و ناظر خاموش ادامه‌ی ماجرا، و این طرف مستندسازانی که سکوت برآمده از شخصیت اسکویی را غنیمت شمرده‌اند و پیوسته یا در ایرنا سرمی‌جنبانند یا هفته‌نامه سینما و یا رسانه‌های دیگر. و بدتر این که حتا به شدت موضع‌گیری می‌کنند در برابر موضعی که اسکویی هنوز در هیچ رسانه‌ای نگرفته! و از تصادفی بودن ماجرا حرف می‌زنند و یا حتا از این که پیش‌تر از اسکویی کار را شروع کرده‌اند. البته اگر پژوهش به معنای واقعی کلمه را بخشی از سیر ساخت فیلم مستند ندانیم، شاید حق با ایشان باشد! از همه‌ی این‌ها جالب‌تر این که حتا وقتی می‌شنوند اسکویی در فیلمش به سراغ نظرات فقهی هم رفته، از حضور یک روحانی گم‌نام  در فیلم‌شان هم استفاده می‌کنند، حال آن که اسکویی برای این کار به قم رفته بود و با آیت‌الله صانعی یکی از مراجع تقلید گفت‌وگو کرده بود. (باز هم علامت ! بگذارم؟)

اسکویی مستندساز خلاق و برجسته‌ای‌ست. به‌رغم این که هنوز جوان محسوب می‌شود، کارنامه‌ای دارد هم پرشمار و هم پرافتخار. او یک فیلسماز مستقل است و معمولا فیلم‌هایش را خودش با زحمت تهیه می‌کند. او اکنون در مشهورترین جشنواره‌های حرفه‌ای مستند جهان شناخته‌شده است و در ایران اهالی سینما به جایگاه او واقف‌اند. مضمون آثار او غالبا جامعه‌شناختی و آسیب‌شناسانه است. تنها عیب یا شاید هم بهترین حسن او همین است که تودار است و اهل جار و جنجال نیست. همین‌مقدار را هم که من درباره‌ی او و تازه‌ترین کارش نوشتم، به اصرار خودم بود. با همه‌ی این احوال به او گفتم که این تخلف اخلاقی ـ یا به قول تازه‌ی اختراع‌شده‌ی مسئولان حکومتی «بداخلاقی» ـ را من از باب اطلاع‌رسانی می‌نویسم ولی او خودش مطمئن باشد که «دماغ به سبک ایرانی» به زعم من فیلمی خواهد شد که می‌توان آن را با عبارت «دماغ ایرانی به سبک اسکویی» توصیف کرد. اکنون دیگر سینما به چنان رشدی در «بیان» رسیده که صِرف بکری سوژه ضامن موفقیت فیلم نخواهد بود و این موضوع به روایت او قطعا جایگاه برجسته و اختصاصی خود را خواهد داشت. و سرانجام یک خبر خوش هم این که اسکویی قصد دارد در آینده فیلم مستندی بسازد درباره‌ی زندگی و فعالیت «نصرت کریمی» فیلسماز و صورتک‌ساز مشهور خانه‌نشین. خوش‌بختانه کسی جرأت سرقت این سوژه را ندارد، چون اسکویی داماد نصرت کریمی‌ست!