خوابگرد

ناگهان پرده برانداخته‌ام ، یعنی چه؟

“بعضی‌ها از آنقدر چیپ کاهلانه و از سر تفنن برخورد می‌کنند که وبلاگ‌شان نهایتا می‌شود یک چت‌روم ابتدایی چندنفره‌ی بی‌خاصیت، یا به تعبیر یکی از دوستانم «وبلاگ» را با «وبلاس» اشتباه می‌گیرند و «لاگیدن» را با «لاسیدن»! برخی دیگر هم از آن طرف پشت‌بام می‌افتند و از زبان و روایتی استفاده می‌کنند که به دلیل خشکی و غیرمنعطف بودن، کم‌ترین ظرفیتی برای بروز هویت فردی‌شان در وبلاگ ندارد.” این کلام بسیار نغز پرمغز مثل‌گز جمله‌ای‌ست از بخش دوم گفت‌وگوی اسدالله علیمحمدی با من، یا گفت‌وگوی من با علیمحمدی، یا گفت‌وگوی هردومان با هم که یک‌جور مراسم پرده‌برداری هم در آن برگزار شده! لطفا با «دقت» بخوانید و با «منطق» نقد کنید. [متن کامل گفت‌وگو] اسدجان خداقوت!