گی دو موپاسان داستاننویس فرانسوی اندرز زیبایی را از استاد همهی عمرش «فلوبر» همواره به یاد داشت؛ این که: «نویسنده نباید چیزی جز آثارش از خود بر جا بگذارد.» آثار پرشمار این استاد قرن نوزدهی هنوز هم خواندنیاند. از سالهای دور کتابهای زیادی از او در ایران چاپ شده که در این سالها کمتر اجازهی چاپ مییابند. داستان کوتاه «مارتین» از آن داستانهاست که من ردی از آن در کتابهای چاپشده و در اختیار پیدا نکردم؛ روی وب نیز. دامون مقصودی زحمت ترجمهی این داستان را برای انتشار در کتابخانهی خوابگرد کشیده و اکنون در دسترس شماست. پیشتر هم گفتهام که منتقدان میگویند برتری موپاسان در ژانر داستان کوتاه، بیشتر بهخاطر نوع سوژههای انتخابی و شیوهی نگارش او بوده که موضوع بیشتر آنها را هم از ماجراهای واقعیای انتخاب میکرده که در شبنشینیها تعریف میشده. موپاسان متولد ۱۸۵۰ است و پس از یک زندگی بسیار پر فراز و نشیب و ناآرام، از سال ۱۸۹۱ یعنی چهار سال پس از نوشتن «هورلا»، روانپریش میشود تا جایی که دست به خودکشی میزند اما موفق نمیشود. پس از آن او را به یک آسایشگاه روانی میبرند و در همانجا در سن ۴۳ سالگی میمیرد. داستان مارتین را همراه با داستانی دیگر و نیز مروری بر زندگی و آثار او بخوانید. [+]
پینوشت۱
دامون مقصودی در وبلاگش تجربهی ترجمهی این داستان را نوشته؛ خواندنیست. اگر میخواهید دربارهی ترجمهاش هم نظر بدهید، به ایـنجـا بروید: [+]
پینوشت۲
بازهم به کسانی که دستی در ترجمه دارند و مایلاند اثری ادبی و درخور را روی وب منتشر کنند، میگویم که کتابخانهی خوابگرد با همهی امکانات ناچیزش در اختیار آنهاست. دست دوستان داستاننویسی را هم که در جستجوی چنین امکانی هستند، فشردهام و خواهم فشرد. کافیست فقط سوت ـ ببخشید ـ ایمیل بزنید!