سیبستان: با همهی بیگانگیها که حکومت دینی میان مردم و دین و باورهای دینی افکنده است، عاشورا هنوز بدون تغییری در بنیانهای خود، مردم ما را عمیقا به خود مشغول میدارد. آیا چیزی در عاشورا هست که فراتر از دستاندازی حکومت است و خواست و ناخواست او؟ هست. حکومتها در برابر باورهای عمیق و ریشهدار مردم هیچکاره میشوند. تسلط قدرت قاهره بودن دولت به معنای قرن بیستمی آن ـ که قرن دولت بود و اقتدار آن ـ در اذهان، این تصور را ایجاد میکند که آنها باید توانسته باشند بر بسیاری از این باورها تاثیر بگذارند ولی آنچه در عمل میبینیم با حکومت و بی حکومت به راه خود ادامه میدهد چون حکومت را در آن راهی نیست. عاشورا مظهر محدود بودن قدرت دولت است در فرهنگ. نوروز هم چنین است. من کمی بعد به رابطهی عاشورا و نوروز بازمیگردم.
عاشورا صحنهی کاملی از فرهنگ ایرانیست. رمز تداوم آن هم همین است. میکوشم فهرستوار نکاتی را که در یک بررسی اجمالی به نظر میرسد برشمرم تا معنای این گزاره را روشن کرده باشم. در این نکات نه تقدم و تأخر خاصی را الزاما رعایت میکنم و نه طبعا همهی نکات را جمع میکنم، بلکه مسیر ایرانی عاشورا را ترسیم میکنم؛ باقی را خواننده به فراست می تواند دریابد و بیفزاید. [ادامه در سیبستان]