میخواهم دربارهی کاپوچینو بنویسم. وبلاگستان فارسی با بحران مخاطب روبهروست. این را هم من میدانم و هم همهیشما. نیازی هم به شاهد و مدرک آوردن نیست. وقتی که لینک یکی از یادداشتهای من از یک سایت سکسی سردرمیآورد و خوابگرد در یک روز نزدیک ۲۰هزار بار بازدید میشود، اما به طور ثابت این رقم حدود ۲ تا ۳ هزار در روز است، معنایش چیست؟ کدام نشریهی الکترونیک است که از شمار بازدیدهایش راضی باشد؟ مگر کم سر و دست میشکنیم برای جذب خوانندهی بیشتر؟ تعداد وبلاگها و نشریاتی که آمار بازدیدشان عدد بالای هزار است، چندتاست؟ اصلا تعداد سهرقمیها چندتاست؟ کاملا آشکار است که وبلاگستان فارسی و حواشی مهم آن که همان نشریات باشند، با بحران مخاطب روبهرویند. هر کس این را قبول ندارد باقی این یادداشت را لطفا نخواند!
در این هنگامه، حق میدهم به خودم که بنشینم پای ایراد گرفتن از نشریهی کاپوچینو که در این اوضاع ناامیدکننده، بیشترین شهرت را دارد و آمار مخاطبانش قطعا از سایر نشریات بیشتر است. منظورم این است که وقتی کاپوچینو از چنین امکانی بهرهمند است که آن بالا ایستاده باشد ـ بهویژه که حالا صدمین شمارهاش را هم جشن گرفته ـ باید انتظار بیشتری هم از آن داشت، و طبیعتا بیرحمانهتر هم آن را نقد کرد تا بر تواناییهایش بیفزاید و نسبت به امکانات بالقوهای که دارد، بر بازار سرد و یخزدهی کاربران فارسیزبان اینترنت تأثیر بگذارد. این همان نگاه انتقادیست که بهطور کلی من به سایتی مثل پندار هم دارم، اما با تفاوت در جزئیات ماجرا که در آینده مستقلا به آن خواهم پرداخت. بگذارید فعلا سفرهیکاپوچینو را که باز کردهام، بچینم تا بعد. [متن کامل]
۱- ایراد شکلی:
کاپوچینو نشریه است، اما نه اینترنتی
اولا که من بدون توجه به سابقهی تاریخچهای پیدایش نشریات الکترونیک، این سوال را میپرسم که چه کسی گفته یک نشریهی الکترونیک باید حتما زمانبندی در انتشار داشته باشد؟ اگر نشریهی الکترونیک است و در فضای آنلاین ارائه میشود، چرا در انتشار، پیرو قواعد فضای واقعیست؟
همین که میبینید پس از انتشار هر شماره از آن، وبلاگهای شخصی گردانندگان آن آکنده میشود از شکلهای گوناگون اطلاعرسانی دربارهی شمارهی جدید، معنایش این است که کاربر فارسیزبان اینترنت هنوز به چیزی به نام نشریهی هفتگی یا دوهفتگی یا ماهانه در فضای وب عادت نکرده است. یکی از برگهای برندهی یک نشریهی اینترنتی نسبت به همتایان غیرمجازی خود این است که از امکانات ذاتی و اختصاصی خود بهره ببرد. یکی از این امکانات، همان «آنلاین» بودن است که به کاربر این امکان را میدهدکه با هربار مراجعه با هر فاصلهی زمانی کوتاه یا بلند، انتظار چیزی نو را داشته باشد. شاید ترتیب زمانی، باعث ایجاد نظم در خط تولید تحریریه باشد، ولی آیا برقراری این نظم، اهمیتش بیشتر از استفاده از یک امکان منحصربهفرد است؟
به اعتقاد من آن چه که باعث میشود یک وبسایت را نشریه بدانیم یا نه، محتواییست که در آن تولید میشود ونه لزوما ریخت زمانی و یا بصری آن. از این منظر میتوان گفت که همین خوابگرد که اسمش وبلاگ است، گاهی اوقات ـ یا شاید هم بیشتر وقتها ـ به سمت نشریه بودن پیش میرود که البته این وضعیت کاملا عامدانه است و جای بحثش اینجا نیست. اما میخواهم بگویم اطلاق این عنوان به خوابگرد، ناشی از محتوای آن است و نه ترتیب زمانی و یا لزوما ریخت و قیافهی آن. با این تعریف، من دوات را یک نشریهی به معنای اینترنتیاش میدانم که البته فقط در حوزهی تخصصی ادبیات فعال است. جالب است که دوات هم تعداد بازدیدکنندهی نسبتا ثابتی در همهی روزها و هفتهها ـ حتا اگر بهروز نشود ـ دارد و هم این تعداد بازدیدکننده برای یک نشریهی صرفا ادبی ـ با توجه به همان بحران مخاطب ـ شمار نسبتا معقولیست.
بهنظر من کاپوچینو یا باید در این مورد تجدیدنظر اساسی کند و دست از رعایت زمانبندی در انتشار بردارد، یا این که دستِکم به فکر بخشی باشد که در کنار نشریهی هفتگی، ارتباط «آنلاینتری» با مخاطب خود برقرار کند. این هم پیشنهاد سازنده در این مورد خاص.
۲- ایراد شکلی ـ محتوایی:
کاپوچینو اهل تعامل و گفتوگو نیست
این بخش از ایراد من هم به یکی دیگر از امکانات ذاتی و منحصربهفرد اینترنت توجه دارد. عرصهی وب بیشترین و سادهترین امکان را برای «تعامل» با مخاطب فراهم کرده است، اما کاپوچینو در استفاده از این امکان خشکدستی به خرج میدهد و گاه اصلا آب از دستش نمیچکد. قطعا روشن است که منظورم از تعامل، ایجاد فضایی برای بازتاب نظرات مخاطبان نیست؛ این که ابتداییترین امکان موجود است. تعامل در یک نشریهی اینترنتی یعنی بازی کردن در میدان وب بهعنوان یک بازیکن. کاپوچینو اگر کاپیتان هم باشد یا به سبب اعتبارش چنین ادعایی داشته باشد، بههرحال باید اهل بازی باشد. به کسی که گوشهی میدان بدود که کاپیتان نمیگویند. بازی کردن در عرصهی وب در دو بخش معنا پیدا میکند؛ شکلی و محتوایی.
از نظر شکلی کاملا روشن است که کاپوچینو تعامل چندانی با دیگران ـ بهعنوان اشخاص، وبلاگها، وبسایتها و دیدگاههایی که صاحب لینکاند ـ ندارد. نشانهاش هم این که نه از شبکهی «لینکها» در این نشریه اثر چندانی میبینیم و نه حتا از نامبردن دیگران (با همان مصداقهایی که اسم بردم). این که این تعامل شکلی دقیقا چگونه میتواند اتفاق بیفتد، جای بحثش اینجا نیست؛ هرچند گردانندگان آن در وبلاگهای خودشان و یا جاهای دیگر، نمونههایی از این تعامل را میبینند و نسبت به آن هم آگاهاند. البته گمان میکنم کاپوچینو با نظرداشت بیشتر رسمیت بخشیدن به اعتبار خودش از تعامل شکلی پرهیز میکند که اگر چنین باشد، بدانند که چنین نیست. اعتبار و رسمیت در هر رسانه با توجه به مقتضیات همان رسانه تعریف میشود که بخش عمدهای از آن هم مربوط میشود به محتوای آن و نه فرم رسانهای آن.
و اما تعامل محتوایی: هرچند کاپوچینو در برخی شمارههایش نسبت به رویدادهای پیرامون، بهویژه رویدادهای جاری در وب واکنش نشان داده است، اما این واکنشها کمتر شکل تعامل واقعی به خود گرفتهاند. انتشار یک یادداشت یا مثلا یک کاریکاتور دربارهی یک رویداد درحال جریان، معنایش تعامل نیست. منظورم هم اصلا راهانداختن دعوا و جنجال نیست. شاید همان مثال میدان و بازی و کاپیتان راهگشا باشد؛ یک کاپیتان رویکرد اندیشمندانه دارد، موضع دارد، حضورش در میدان تأثیرگذار است، مسئولیتپذیر است، خطمشی فعالانه و نه منفعلانه دارد و خیلی چیزهای دیگر. قصدم تبلیغ ایجاد فضای جزمی در کاپوچینو نیست، اتفاقا این خیلی خوب است که هر نویسندهای تفکر خودش را پیگیری کند؛ مقصودم این است که کاپوچینو بهعنوان یک نشریهی شناختهشده، زیر پرچم هر شعار و یا مرام فرهنگی، اجتماعی و سیاسی که سینه میزند، باید محکم سینه بزند و هرچه شمر به حسین نزدیکتر میشود ـ یا برعکس! ـ بر قدرت ضربههای دستش بیفزاید. جولانگاه کاپوچینو، عرصهی گستردهایست که خودش انتخاب کرده که در هر شاخهی آن، و دستِکم در فضای وب هزار گفتوگو برپاست. کاپوچینو تا چه حد وارد این فضا میشود و اگر میشود تا چه حد پیش میرود؟ وارد شدن و پیش رفتن در این فضا صرفا از دل تعامل با محتوای دیگران بهدست میآید که باز بهترین نمونههایش را میتوان در وبلاگ برخی از گردانندگان کاپوچینو دید. امیدوارم منظورم را روشن کرده باشم. راستش از مثال عینی زدن عمدا پرهیز کردم چون احتمال دادم سوءتعبیر شود و اصل حرفم تباه. اما شاید همین یادداشت مثال خوبی باشد که هرچند میدانم خیلیها را ناراحت میکند، ولی به دلیل تمایلی که به تعامل بیشتر با برخی دوستان و برخی نگرشها دارم، آن را مینویسم و احتمال دارد دامنهدار هم بشود که اگر بشود، مثال خیلی بهتری خواهد شد!
۳- ایراد محتوایی:
کاپوچینو زیادی تینایجریست
نمیخواهم بگویم که یک نشریهی هفتگی حتما باید در هر شمارهاش کلی حرف حسابی داشته باشد برای زدن و یا حتما در هر شمارهاش، سلیقه و نیاز آنهایی را که من بهشان میگویم «فرهیخته» و خودشان میگویند «آدمبزرگ» جواب بدهد، نه. این، نه شدنیست و نه چندان درست. یکی از دلایل موفقیت نسبی کاپوچینو، جوانپسندی ـ ناخواستهی ـ آن است؛ ولی یک سؤال: تولید گفتوگوی ارزشمند، جسورانه و بهدردبخوری مثل گفتوگو با یک سکسولوژیست، آیا امکان تکرار در موضوعات دیگر را ندارد؟ این را میدانم که کاپوچینو دست هر نویسندهی خوبی را برای نوشتن در کاپوچینو فشار داده و میفشارد، ولی یادداشت من معطوف به خروجی کاپوچینوست، نه زحمات پشت پردهی آن. بحث من بر سر مدیریت محتواست که در پی ارتقاء سطح کیفی آن باشد و نه صرفا انتشار مرتب آن. بحث بر سر ظرافتها و ابتکارات ژورنالیستیست و نه یک چارچوب از پیشتعیینشدهی باری به هر جهت.
سوال: به جز چندبار معدود، چه یادداشت سینمایی خاص و قابلتوجهی در کاپوچینو خواندهاید؟ کدامیک از شمار زیاد داستانهای منتشر شده در کاپوچینو ارزش ادبی قابلتوجه داشتهاند؟ در ستونهایی مثل ستون معرفی کتاب یا نویسنده، از چه ابتکار خاصی برای تأثیرگذاری بر مخاطب استفاده شده است؟ چرا دستِکم بهجای استفاده از شکستهنویسی در نثر یادداشتها، گاه عامدانه از نگارش محاورهای ـ آن هم پرغلط ـ استفاده میشود؟ چرا بیشتر یادداشتهای فنی کاپوچینو به موضوعی کسالتآور و غیرکاربردی اختصاص دارند؟ چرا بیشتر یادداشتها و یا گزارشهای فرهنگی و هنری کاپوچینو، فاقد نگرش و رویکرد نقادانهاند و رنگو بوی تکراری دارند؟ و اصلا یک پرسش خودخواهانه: چرا من ـ بهعنوان نویسندهی یک وبلاگ فرهنگی که سرگردان جماعت خوانندگانم هستم ـ برای لینک دادن به نوشتهای در کاپوچینو، بیشتر وقتها دستِخالی برمیگردم؟ باور کنید این چرای آخر، همان چراییست که مدتهاست به آن فکر میکردم و فکر کنم آخرش هم همین «چرا بود» که نگذاشت ساکت بمانم و گمراه عالمم کرد!
چکیده:
کاپوچینو بهنامترین نشریهی الکترونیک است که محبوبیت خاصی دارد. این محبوبیت در بین گروهی خاص، ظرفیت مغتنمیست که به گمان من استفادهی کاملی از آن نمیشود. عدم استفاده از این ظرفیت بهخاطر عدم استفاده از امکانات بالقوهایست که ذات اینترنت در اختیار قرار میدهد و از طرف دیگر، بهخاطر توجهنکردن به ظرافتها و ابتکارات ژورنالیستی، هم در تعامل با دیگران و هم در تولید محتواست. با توجه به پشت پردهی کاپوچینو باید بگویم که صد شماره از این نشریه را یک گروه جوان متغیر، با دست خالی و فقط با همت عالی منتشر کردهاند و چه خوش روزیست روزی که کاپوچینو سوای محبوبیت خاص، به مقبولیت عام نیز برسد تا بتواند گوشهای از فضای خمارآلود کاربران اینترنت را بهوجد آورد و از این طریق، بر دامنهی تأثیرگذاریاش بیفزاید. چنین باد…
برخی واکنشها
۱۰- علی عسگری/ ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمدهایم
۹- دشتینژاد/ نقد از درون
۸- مجید زهری/ منتقد، دشمن ما نیست
۷- شرقیان/ نقدی بر نقدهای کاپوچینو
۶- هجویهای بر نقد کاپوچینو به سبک نقطهچین!
۵- مصطفی قوانلو قاجار/ انحصارطلب نباشید
۴- عقاید یک احسان/ بضاعت ما همین است
۳- نیما رسولزاده/ نقدِ نقد من با عصبانیت
۲- پرستو دوکوهکی/ یک برخورد کاملا حرفهای
۱- حمیدرضا نصیریپور/ منتظر پیشنهاد عملی