خوابگرد

خطای فرهنگی مدیران پرشین‌بلاگ

وقتی به سایت جشنواره‌ی وبلاگ‌ها سر زدم که سرویس پرشین‌بلاگ با حمایت مالی سازمان ملی جوانان، یا سازمان ملی جوانان با حمایت پرشین‌بلاگ، و یا پرشین‌بلاگ و سازمان ملی جوانان با حمایت همدیگر آن را برگزار می‌کنند، بی‌درنگ یادم افتاد به جشنواره‌های سفارشی، دهن‌پرکن و بی‌خاصیتی که هرهفته خبر برگزاری چندتا از ان‌ها را در کشور می‌شنویم. انصافا عجب دهان‌پرکن است اسم این جشنواره! حالا من یک چیزی می‌نویسم از روی خیرخواهی و بعد به آقایان محترم پرشین‌بلاگ دوباره برمی‌خورد و گمان می‌کنند الکی سر جنگ دارم با آن‌ها. واقعا در این وبلاگستان به این عظمت، دوتا آدم حسابی فرهنگی پیدا نمی‌شود که این عزیزان یک مشورت چند دقیقه‌ای با آن‌ها بکنند؟ به‌خدا قرار نیست هر آدم باسواد و متخصص و مبتکری مثل عزیزان پرشین‌بلاگ لزوما آدم فرهنگی هم باشند. به‌خدا من می‌دانم که آن‌ها سوای کار و مشغولیت‌شان، دغدغه‌ی کار فرهنگی هم دارند. ولی محض رضای خدا نگاهی به سایت جشنواره بیندازید تا به‌سادگی بفهمید که یک گروه دولتی (سازمان ملی جوانان) که شناخت درست و دقیقی از فضای وبلاگستان ندارد، در کنار یک گروه که تجربه و مهارتی در انجام کار فرهنگی ندارد ـ به‌جای تکمیل کردن همدیگر ـ چه‌طور ضعف‌هایشان را گذاشته‌اند کنارهم و نتیجه‌اش شده این سایت و این جشنواره! [متن کامل]

من نمی‌دانم این سازمان ملی جوانان چرا تازگی‌ها گیر داده به وبلاگستان و ول‌کن هم نیست. این سازمان با بودجه‌ی هنگفت و تعاملات گسترده‌ی دولتی خود، حتا در انجام وظایف اولیه‌ی خودش هم صدای NGO ها را درآورده است. اگر اجازه داشتم، فقط متن یک ایمیل را از یک جوان شهرستانی NGOدار که اتفاقا بلاگر هم هست همین‌جا منتشر می‌کردم تا بفهمید که چه خبرهاست در این سازمان عریض و طویل حامی جوانان. حالا هم که معلوم نیست به‌کدام انگیزه و یا سفارش افتاده به جان وبلاگستان و هر طوری هست می‌خواهد استقلال ذاتی این فضا را بشکند. جشنواره هم که بهانه‌ی خوبی‌ست، و چه برگزارکننده‌ای بهتر از پرشین‌بلاگی‌ها که مدت‌هاست در فکر یک کار بزرگ فرهنگی در عرصه‌ی وبلاگ‌ها هم هستند و شناخت کاملی هم از این مقولات ندارند. اگر خوش‌بین باشم می‌گویم این سازمان مانده معطل که باقی پول‌هایش را چه‌طور و به دست چه کسانی خرج کند و اگر واقع‌بین باشم دنبال همان انگیزه و سفارشی می‌گردم که طرح آن شهامتی می‌خواهد بیش‌تر از شهامت من.

کمی  عینی‌تر ادامه بدهم که دوستان مدیران پرشین‌بلاگ نگویند فقط شعار می‌دهم.
سایت جشنواره: موضوع جشنواره مربوط به اینترنت است، اما سایت جشنواره بیش‌تر شبیه یک روزنامه‌ی دیواری مدارس است تا سایت. باور نمی‌کنید یک‌بار دیگر نگاهش کنید و از حرفه‌ای‌ها بپرسید.
زبان رسمی جشنواره: قرار است یک جشنواره‌ی فرهنگی برگزار شود، ولی گزارش‌ها و فراخوان‌ها را انگار داده‌اند روابط عمومی صداوسیما نوشته است؛ با همان زبان آماتوری و با همان لحن رسمی و گاه لوس ِ منسوخ. از رسم‌الخط و غلط‌های ویرایشی و فنی هم می‌گذرم.
مسابقه‌ی جشنواره: در سایت آمده که گرایش امسال جشنواره، گرایش ادبی‌ست. سه بخش هم برای آن درنظر گرفته‌اند. وقتی عنوان بخش‌ها را بخوانی برق از یک جایت می‌پرد که ادبیات یعنی این: شعر آزاد، شعر موضوعی، غزل معاصر! پس نتیجه می‌گیریم که هرکس در وبلاگستان اهل شعر و شاعری نیست، اساسا اهل ادبیات نیست. اگر به این موضوع هم کاری نداشته باشم که یکی از موضوعات مسابقه‌ «آخرالزمان!» است، صمیمانه می‌گویم به مدیران پرشین‌بلاگ که این توجه خاص و انحصاری به شعر و شاعری جوان‌ها ـ آن‌هم به این شکل ـ به‌خدا یک ظلم فرهنگی‌ست به آن‌ها. موضوع بسیار پیچیده و گسترده است و حاضرم حضوری برایشان بگویم که چرا. نگذارید جماعت جدی و فرهیخته خیال کنند که شما فقط به عوام توجه دارید و قادر به حرکت در عرصه‌ی مفید، عمیق و گسترده‌ای نیستید. خلاصه می‌گویم که گیریم به‌قول سایت‌تان، شعرای وبلاگستان را در یک محل کاملا دولتی هم گردآوردید و کتاب اشعارشان را هم چاپ کردید. فکر می‌کنید با این کار واقعا چه خدمتی به فرهنگ مملکت خواهید کرد؟ جلوی خودم را می‌گیرم و باقی را اگر خواستند، حضوری به‌شان می‌گویم.

این جشنواره‌ بخش‌های دیگری هم دارد که هر کدام از آن‌ها ترکیبی‌ست از یک عنوان دهن‌پرکن، چند موضوع که انگار حاصل ۱۰دقیقه گپ‌زدن است به اضافه‌ی کلی وعده‌وعیدهای آن‌چنانی که واقعا حوصله‌ی نقد آن‌ها را ـ این نصفه‌شبی ـ ندارم، ولی در مجموع از نوعی سطحی‌نگری و ساده‌انگاری حکایت می‌کنند.

من این حرف حسین درخشان را بسیار منطقی می‌دانم که وبلاگ چیزی‌ست مثل ایمیل. مسابقه‌ی ادبی (در این‌جا فقط شاعری) وبلاگ‌نویس‌ها چیزی‌ست شبیه مسابقه‌ی ادبی ایمیل‌دارها. به اعتقاد من اگر قرار است رویدادی این‌چنین هم اتفاق بیفتد، به قول آخوندها باید «مِن حیثٌ ما هٌوَ وبلاگ» باشد. یعنی آن که در هر حالتی جز وبلاگ‌نویس بودن، تحقق‌ناپذیر باشد [نگاهی به شرایط شرکت در مسابقه بیندازید]. در حالت کلی‌تر و به همین سیاق اضافه می‌کنم که اساسا برگزاری جشنواره‌ی وبلاگ‌ها به منظور معرفی به جامعه (آن‌طور که ادعا شده) مثل این است که جشنواره‌ای برگزار کنیم برای معرفی کاربران اینترنت به جامعه؛ به همین ناشدنی و حتا مسخرگی. حالا این که این معرفی در پایتخت، آن هم در یک ساختمان دولتی (وزارت خارجه) در خیابان نیاوران باشد، از همین الان معلوم است که چه‌طور ده‌ها میلیون ناکاربر اینترنت در ایران را با وبلاگستان فارسی و فضای فرهنگی (بخوانید شاعرانه‌ی آن) آشنا می‌کند.

آن‌چه مدیران پرشین‌بلاگ را در گسترش سایت‌شان ـ به‌رغم عدم وابستگی ـ موفق کرد، جسارت بود و اعتمادبه‌نفس و تخصص. اما کاش دست از این نگاه ساده‌انگارانه‌ و عوامانه‌شان بردارند که عرصه‌ی فرهنگ، چیزی‌ست لابد شبیه اداره‌ی یک سرویس وبلاگ. کاش به‌همان اندازه که در حوزه‌ی تخصصی خود سر و بینی‌شان را ـ به‌حق‌ ـ بالا می‌گیرند، در عرصه‌های فرهنگی و اجتماعی کمی تواضع به‌خرج دهند. بار دیگر تاکید می‌کنم اگر من هم مثل بعضی‌ها گمانم بر این بود که آن‌ها هدف‌های دیگری را از انجام چنین کاری، به‌ویژه از پیوندخوردن با سازمان ملی جوانان دنبال می‌کنند، خودم را خسته نمی‌کردم و این همه وراجی نمی‌کردم. گمان من هنوز این است که مدیران پرشین‌بلاگ می‌خواهند در زمینه‌ی فرهنگی فعال باشند، ولی راه‌ و چاه را نمی‌دانند.