عادت کردهایم که دیگر از هیچ چیز تعجب نکنیم. ۷سال پیش که یک فیلمنامهی تصویبی با درجهی «ب» را به انجمن سینمای دفاع مقدس بردم تا برای ساخت آن، از آن حمایت کند، جناب «شفق» و انصار و اعوانش تکه کاغذی به اندازهی پاکت سیگار دستم دادند که رویش نوشته شده بود؛ از تصویب آن در ارشاد تعجب کردهاند و اساسا فاقد ارزش است. آن موقع آنقدر تعجب کردم که نزدیک بود با لگد از حیاط انجمن بیرون بیندازند مرا. حالا اما وقتی میخوانم این انجمن صراحتا اعلام کرده که تنها در صورت سانسور فیلمنامهی «چای تلخ» در ساخت آن مشارکت میکند، اصلا تعجب نمیکنم. حتا تعجب نکردم وقتی دیدم از ۷ فیلم بخش مسابقهی جشنوارهی فجر که مضمون جنگی داشتند، هیچکدامشان از کیسهی پر از پول و امکانات دولتی انجمن بهرهای نبردهاند.
«انجمن سینمای دفاع مقدس» چهجور انجمنیست؟ ماجرای استعفای «عبدالحسن برزیده» از ریاست انجمن چه بود؟ چرا انجمن از فیلم تقوایی حمایت نمیکند؟ مگر تهیهکنندهی آن، «حاج سعید حاجیمیری» نیست؟ ریاست انجمن الان با چه کسیست؟ رابطهی انجمن با «روزنامهی کیهان» چیست؟ رابطهی «سانسور» با «منفعت مالی شخصی و گروهی» چیست؟ [متن کامل]
انجمن سینمای دفاع مقدس یک نهاد دولتیست که بودجهای مستقیم از دولت دریافت میکند، امکانات شهرک سینمایی دفاع مقدس را در اختیار دارد، ارگانهای نظامی موظف به سرویس دادن به آناند و در مجموع زیرنظر سپاه اداره میشود. انجمن چندینسال توسط ناصر شفق اداره میشد. چندسالی هم به حالت تعطیل درآمد و سپس «عبدالحسن برزیده» کارگردان سینمای جنگ را گذاشتند بالای سرش. پس از مدتی، برزیده که با پشتپردهی انجمن آشنا شد، تاب حیف و میلهای انجمن و عدمفعالیت درست آن را نیاورد و با سر و صدا از آن خارج شد. برزیده در مصاحبهای، اشاراتی کرد به دستمزدهای عجیب و غریب اعضای انجمن درعین بیکاری و حتا عدمحضور در محل کار که میتوانید متن کاملش را اینجا بخوانید. سرانجام «شرفالدین» متخصص جلوههای ویژه در سینمای ایران به میز ریاست در این انجمن رسید. این که متخصص جلوههای ویژه چگونه میتواند این انجمن را اداره کند، سوالیست که جوابش را به هنگام ریاست «خاکبازان»، متخصص ساخت ویلچرهای ایستا بر سینمای کشور در دورهی وزارت «میرسلیم» گرفته بودیم. اما برای بیشتر آشنا شدن با او چند بخش از مصاحبهی او را بخوانید:
:: این عبارات را معنی کنید، البته به سبک خودتان: سینمای جنگ از چشم جهانیان؟
ـ خشونت، زورگویی و خونریزی؛ کشتار بیهدف مظلوم و ضعیف و در پایان، پیروزی آن که ابزار قدرتمندتری دارد.
::سینمای جنگ خودمانی؟
ـ عشق، ایمان، ایثار و بعضی وقتها کمی هم قیصر.
::بهترینهای آنها؟
ـ رامبو.
::بهترینهای ما؟
ـ حاجی.
::شما که منفجر میکنین، سازندگی هم دارین؟
ـ برای سازندگی تخریب میکنم.
::سینمای آرمانی دفاع مقدس از منظر شما؟
ـ راه طولانی در پیش است، نفس میخواهد؛ اما هم دلش را داریم، هم نفسش را. از همه مهمتر هم انگیزه اش را. فقط امکاناتش را نداریم، آن هم بیخیال! مگر در جنگ داشتیم؟
اکنون آقای شرفالدین و دوستانش مفتخرند به عدم مشارکت در هیچکدام از آثار سینمای جنگ که در سال ۱۳۸۲ ساخته شده و مفتخرترند به صدور فرمان سانسور برای فیلمنامهی «چای تلخ» ناصر تقوایی تا شاید از آن حمایت کنند. پیش از این که به بودجهی انبارشدهی انجمن توجه کنیم که معلوم نیست این وسط کجا دارد پسانداز و یا خرج میشود؛ به ردپای روزنامهی کیهان در موضعگیری علیه فیلم تقوایی اشاره میکنم. وقتی زمزمهی ساخت فیلم جدید تقوایی راه افتاد، روزنامهی کیهان نوشت: چای تلخ در شورای عالی انجمن سینمای دفاع مقدس و حوزه هنری قاطعانه رد شده و هیچ کس حق ندارد از سرمایهی عمومی برای ساخت یک فیلم جنگی توسط کسی که هیچ نسبتی با جنگ ندارد، استفاده کند… روزنامهی کیهان درجایی دیگر از یادداشت ویژهاش این را هم نوشت که: «یکباره متوجه شدیم توسط یک تهیه کننده و کارگردان و با حمایت معاونت سینمائی و بنیاد فارابی و یکی از مسئولین سابق انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس تلاش زیادی را انجام می دهند، که هرطور شده این فیلمنامه توسط کارگردان و نویسنده آن به مرحله ساخت برسد!!»
با توجه به نوشتهی کیهان، میشود تکلیف را از شرفالدین و انجمن ساقط کرد، اما نکتهای که توجه من یکی را بدجوری جلب میکند این است که از منظر عمومی، کیهان، شرفالدین، معاونت کنونی سینمایی، انجمن سینمای دفاع مقدس و حتا حاجیمیری ـ تهیهکنندهی فیلم تقوایی ـ همه در یک جبههی فرهنگی ایستادهاند. پس این همه اختلاف را چطور میشود تحلیل کرد؟ یا این که برخی از خودیهایشان هم از انجمن ایراد میگیرند را چهطور باید تفسیر کرد؟ آیا دعوا سر لحاف ملاست واقعا؟
اگر درنظربگیریم که این انجمن، نهادیست قرارگرفته در انتهای یک بنبست که هیچکس سراغی از آن نمیگیرد، چه برسد به این که دربارهی مسایل مالیاش جستجو کند؛ و اگر حواسمان باشد که انجمن مرکز بالقوهایست برای امرارمعاش گروهی خاص از خلقالله؛ و اگر این فرض انسانی را از یاد نبریم که هرچه تعداد کمتر، سهم افراد بیشتر؛ آن وقت میشود به این نتیجهی تلخ رسید که دعوا نه سر «لحاف ملا» که سر «سرمایهی ملت» است. میگویم «تلخ»، بیشتر از آنرو که این وضعیت، نوید آیندهای تلختر را برای اوضاع کلی مملکت میدهد. بهنظر من گمان این که یکدست شدن فضای سیاسی کشور، جنگ و دعوا را پایان میبخشد، گمان بیهودهایست. رقابت حزبی برای رانتخواری، مرحلهی نخست ماجراست؛ مرحلهی واقعبینانهتر، زمانیست که حزب فقط حزبالله باشد و آن وقت بهتدریج دعوا سربگیرد میان اعضای حزبل و دستهبندیهای کوچک مالی که هرکدام، سهم بیشتری طلب میکنند. اتفاقات پیرامون انجمن سینمای دفاع مقدس و کلا معاونت سینمایی، نقطه شروع این دعواست که در عرصهی فرهنگی، به بهانههای عامهخرکن آغاز شده و دامنهی آن کلیت سیستم را دربرخواهد گرفت و ما همچنان تعجب نخواهیم کرد.