خوابگرد

نابخشوده


وقتی اشک امانم را بریده بود، آرزو کردم بتوانم او را ببخشم اما دیدم نه مادرم اجازه می‌دهد، نه پدرم، نه تنها برادرم، نه عموی پیرم، نه خانواده‌های دوستان از دست رفته‌ام؛ و نه خودم. نه! او را نمی‌بخشم؛ نه او را و نه بعدی‌های چون او را…