هفتمین جشن خانهی سینما هم برگزار شد و رفت پی کارش تا یک سال دیگر. یک رزو قبل از جشن، سعید مستغاثی در یک یادداشت مفصل کلی ایراد گرفت به ساختار و عملکرد خانهی سینما و نوشت که:
اما یک سوال دربرابر همه علاقهمندان سینمای ایران درطول این ۱۰سال خصوصا سال های اخیر وجود داشته است که چرا علیرغم تمامی این نقاط قوت، امکانات وابزار انسانی و مادی بالقوه و بالفعل، این خانهی سینما عملا در چرخهی سینمای ایران یعنی عامل اصلی وجودیاش، منفعل و غیرفعال و تقریبا خنثی عمل نموده است؟!]…[ به نظر میرسد پاسخ همهی این سوالها در یک جملهی قصار است که: “خانه از پایبست ویران است”…
از همهی ایرادهایی هم که به خانهی سینما به عنوان یک تشکل صنفی و مستقل وارد است، بگذریم، برگزاری جشن سالانه و اعلام بهترینهای سینمای ایران از طرف صنوف سینمایی، تابلوی خیلی خوبیست برای این که ارزیابی کنیم این خانهی مستقل تا چه حد از عدم بینش فرهنگی و عدم استقلال حرفهای رنج میبرد.
وقتی سالها پیش خبر برگزاری اولین جشن را دادند،
ناظران بیرونی این جشن بهشوخی عنوان میکنند که صاحبمنصبان خانهی سینما، هرسال ۱۶ تندیس جشنواره را میگذارند روی میز و شروع میکنند به تقسیم آنها. اگر یاد تقسیم آش نذری میافتید، به خطا نرفتهاید. آخر چطور میشود، مطرحترین فیلم امسال سینمای ایران در این جشن و درحالی که در پنج رشته هم کاندیداست، در هیچ رشتهای برنده نباشد؟! محض رضای خدا نگاهی به نتایج جشن بیندازید و از برخی تندیسهای اهدا شده، بگذرید و ببینید نتایج اعلام شده تا چه حد با سلیقهی آدمحسابیهای سینمای ایران و حتا خود شما هماهنگ است! بدبختی ماجرا اینجاست که مخاطبانی که از دور با این جشن برخورد میکنند، بهناچار و از روی ظواهر گمان میکنند که نتایج جشن خانهی سینما نسبت به جشنوارهی فجر که دولتیست، از استقلال و اهمیت بیشتری برخوردار است. خبر ندارند که ارتباطات در درون خانهی سینما چنان خانوداگی و دوستانه و نیز محافظهکارانه شده که خودشان هم از خیر تاثیرگذاری و بازتاب و… گذشتهاند. خبر ندارند که این تشکل مستقل آنقدر بهخود نیست که فیلمهای توقیفشدهی فجر را به عنوان اثر سینمایی سال تلقی کنند. خبر ندارند که آنها فقط زور میزنند که با رنگ و لعاب بخشیدن به ظاهر برگزاری جشن و دعوت از مسئولان حکومتی و گرفتن لبخند فاتحانه از آنها به جشن خود اهمیت جعلی ببخشند.
سعید مستغاثی در یادداشت خود به ناکارآمدیهای خانهی سینما در انجام وظایف اولیه و ابتدایی خود اشاره کرده و برگزاری جشن را با چنین هزینهای گزاف، یک بلندپروازی جاهطلبانه ارزیبابی کرده. به گمان من تداوم چنین جشنی در کنار فعالیتهای صنفی خانهی سینما بسیار بهجا و مفید است اما منوط به آن که کودکان این خانه کمی بزرگ شوند. درحال حاضر به جای آن که اعلام برگزیدگان، جامعهی مخاطب جدی سینما را راضی کند، جوایز را به گونهای تقسیم میکنند که اهالی خود خانواده، زیر پرچم نظارت دولت، راضی باشند. و تا وقتی چنین باشد، این جشن سالانه نه تنها بانی هیچ جریانی در سینمای ایران نخواهد شد که مثل اکنون، به عنوان رویدادی تفننی و دلخوشکنک پس از چند روز از یادها خواهد رفت. نمیدانم چه وقت زمان آن میرسد که بفهمیم، دولتمردان باید کار خودشان را بکنند و هنرمندان کار خودشان را.