آن چه میخوانید، بخشیست از سرمقالهی روزنامهی کیهان. دو سوم اول این یادداشت، جملاتیست ردیفشده از آثار ادبی منتشرشده که هر کدام حاوی یک توصیف و یا ذهنیت جنسیست و بعد هم حمله به وزیر ارشاد بهخاطر نامهای که در حمایت از نویسندگان و ناشران خطاب به خاتمی نوشت. بخوانید و کمربندهایتان را سفت ببندید، چون این “شاید”های تهِ یادداشت از آن “شاید”هاست که هزار بار بدتر از “قطعا” و “حتما”های کیهان معنا و کاربرد دارد!
… برخورد قضایی با ناشران، کار خوبی نیست و هیچکس آن را تأیید نمیکند. زیرا برخورد با معلول است. درست آن است که با علتها برخورد شود. علتها در اتاقهای این ساختمان نشستهاند که جناب آقای مسجدجامعی، افتخار ریاست بر آنها را دارد. همانهایی که به کتابهایی مجوز نشر میدهند که نمونههایش را در صدر این نوشته دیدیم.
هیچکس منکر انتشار کتابهای خوب در جامعه نیست و باید تلاشهای وزارت ارشاد را در این زمینه، سپاس گفت. اگر اعتراضی هست به ترویج فرهنگ فساد، اباحهگری، پوچگرایی و نظایر آن است، یعنی دقیقاً همان چیزهایی که جناب وزیر از اعتراض نسبت به آنها عصبانی شده و به جای آنکه از ساحت فرهنگ دوستان این مرز و بوم پوزش بخواهد، ایجاد فضایی امن برای مروجان فساد را دنبال می کند.
شاید توصیه برای پاکسازی حوزه مدیریت فرهنگی از برخی ناخالصیها، بیجا باشد. شاید آب از سر وزارت ارشاد گذشته باشد. شاید دیگر نتوان از این وزارتخانه، انتظار صلاح داشت. شاید…