هاشمی رفسنجانی، حالا یا زورش نرسید یا به نحوی معامله کرد، همشهری دو را واگذار کرد به حضراتِ عالیمقام. حضراتِ عالی مقام هم که خوب میدانستند همشهری صرفا یک روزنامهی پیشرو نیست و در اصل یک بنگاه اقتصادی سودآور است، کمی زیرکی به خرج دادند و بنیانافکنی نکردند. حتا تا جایی که خبر دارم، پیشنهادهایی هم برای باقی ماندنِ برخی دوستان در ساختمان آیتک در جردن دادند. انتشار اولین شماره از همشهری دوی جدید هم با همان شکل و قیافه، تلاشیست در همین راستا.
واما تازهترین تلاش حضرات عالیمقام، جلب موافقت علیرضا محمودی برای به عهده گرفتن ادامهی انتشار همشهری جوان است. همشهری جوان، پیش از این با سردبیری سحر نمازیخواه و روزهای جمعه منتشر میشد. این روزها سردبیر جدید همشهری جوان با استفاده از روابط حسنهی خود با برخی دوستان روزنامهنگار در حال جمعآوری تیم جدید است و احتمالا روز انتشار همشهری جوان هم از روز جمعه به یکی از روزهای میانی هفته انتخاب خواهد شد.
خاطرم هست زمانی که تنها برنامهی روتین فرهنگی هنری شبکهی اول تلویزیون را میساختم و صدا و سیما هم تازه افتاده بود به تب و تابِ تغییر مدیریتها، خیلی از دوستان به من ایراد میگرفتند که چطور راضی شدهام به ادامهی کار در این فضای جدید و ضد روشنفکری. جوابم به آنها این بود که من، همراه شماری دیگر از دوستان نویسنده و کارگردان، هنوز این امکان را داریم که حتا اگر شده به قدر خبری کوتاه و یا اشارهای کوچک، از ایجاد خلاء کامل جلوگیری کنیم. و اتفاقا این روند ادامه داشت تا این که دریافتند و چنان کردند که امروز را تنها به نوشتن در خوابگرد میگذرانم!
مقصود آن که حضور حتا یک روزنامهنگار روشنفکر در فضای یک روزنامهی اینچنینی، بهرغم همهی غمنانها و غیرغمنانها، بهتر از بدتر است!