طی سالهای گذشته، استفاده از موسیقی در تلویزیون، به طرز وحشتناکی رواج پیدا کرده. وحشتناک از آن جهت که بعد از سالهای سال که اساسا موسیقی در تلویزیون حرمت داشت و فقط از موسیقی سنتی و کلاسیک به طور محدود استفاده میشد، اکنون این حکم حرمتِ مجهولالمجتهد! را روی تاقچه گذاشتهاند و زرت و زرت از بلندگوی تلویزیون انواع موسیقی پاپ و جاز و راک و متال و غیره است که شنیده میشود و تازه فهمیدهاند که حرمتِ مذکور اتفاقا مربوط میشده به موسیقی سنتی و کلاسیک؛ قصهاش تکراریست، نه؟
و اما استفاده از موسیقی در شبکهی قرآن تلویزیون، خودش حکایتیست. اوایل شروع به کار این شبکه خاطرم هست که مدیران آن افتخار میکردند به تهیه و پخش ساعتها برنامهی روزانه، بدون هیچگونه موسیقی. حالا بماند که آهنگ تواشیح لابد موسیقی نیست و یک چیزیست که همینجوریست (چه جوری؟!) چند وقتیست که همین مدیران شبکه به فکر ساختن برنامههای نمایشی و داستانی افتادهاند و یکی از دوستان سابق بنده که خداوند هدایتش کند! سفت و سخت چسبیده به مدیران شبکه تا اولین سریال داستانی پرهزینهی این شبکه را بسازد. هزارجور بلا بر سرش آوردهاند که بهحق یا نابهحق بودنش به من هیچ ربطی ندارد. چیزی که به من ربط دارد، تصور قیافهی اوست وقتی که از مسئولان شبکه شنیده است، در صورتی با ساخت سریال چهارصد میلیون تومانی موافقت میکنند که موسیقی متن نداشته باشد. قیافهاش وقتی دیدنیتر است که مثلا فردا میرود دفتر آقای مسئول و مینشنید به استدلال که مگر میشود هزار و یکصد دقیقه سریال پخش کرد بدون موسیقی متن؟ تصور کنید مثلا در یکی از قسمتها شخصیت دختر منفی سریال بالاخره شخصیت مثبت سریال را خر میکند و پای بساط عروسی مینشینند. پیدا کنید موسیقی مناسب این صحنه را با این شرط که موسیقی نباشد؟ نمیشود؛ ولی اگر بشود، چی میشود؟!