خوابگرد قدیم

اتفاق در آینده

۱۰ تیر ۱۳۸۲

آیا ناتاشا امیری یک اتفاق جوان در قصه‌نویسی‌ست؟ اگر فعلا نیست، می‌تواند باشد. این، نظر شخصی من است. از ناتاشا تنها یک مجموعه قصه منتشر شده به اسم هولا…هولا که همین کتاب اول، خیلی‌ها را مشعوف کرد و لابد خیلی‌ها را هم مغبون! یکی از دوستان پس از خواندن همین مجموعه، به‌طنز می‌گفت که باید از ناتاشا ترسید!
قصه‌ی “ما سکوت” از این مجموعه برنده‌ی جایزه‌ی بهترین داستان کوتاه  نشریه‌ی “عصر پنج‌شنبه” شد. “خانه‌ی داستان” هم جایزه‌ی بهترین مجموعه‌ی سال را سال گذشته مشترکا داد به همین هولا…هولا و مجموعه‌ی “میترا الیاتی”. و بالاخره این که اولین کتاب این نویسنده، کاندید بهترین مجموعه‌داستان بنیاد گلشیری و جایزه‌ی ادبی “یلدا” هم شد.
بخشی از روی جلد هولا...هولااین روزها ناتاشا اولین رمان تازه‌تمام‌شده‌اش را دارد میان دوستان صاحب‌نظرش می‌چرخاند برای نقد و نظرهای پیش از چاپ و ما هم منتظر چاپش می‌مانیم. از محمدحسن شهسواری که پنجره‌ی پشتی را آب و جارو می‌کند خواستم، نقدمصاحبه‌ای را که به‌هنگام انتشار هولا…هولا تهیه کرده بود و چاپ نشده بود، در پنجره‌ی پشتی بگذارد. محمدحسن عنوان این نقد‌مصاحبه را گذاشته آخر،من عاشق باران‌ام. خواندن حرف‌های ناتاشا امیری درباره‌ی چند و چون نوشتن اولین مجموعه‌اش همراه با نقطه‌نظرهای محمدحسن درباره‌ی آن، برای خود من که مفید بود. از دوستانی که این یادداشت را می‌خوانند و قصه‌های ناتاشا را هم خوانده‌اند، خواهش می‌کنم باب گفت و گو را پایین آن باز کنند.
من و شهسواری و دیگر دوستان همکارم در خوابگرد که پولی حتا برای چرخاندن این‌جا نمی‌گیریم، چشم‌مان به این است که دست‌کم شما مشارکت کنید و با حرف و حدیث‌هایتان (حتا اگر دشنام باشد و ناسزا!) به گرم‌تر شدن فضای ادبی و فرهنگی این‌جا کمک کنید. بسم‌الله!

این مطالب را هم خوانده‌اید؟

بدون نظر

شما هم نظرتان را بنویسید

Back to Top