-۱نخستین اعتراض رسمی و فراگیر به مدیران پرشین بلاگ، به خاطر کاستیهای خدمات آنها به کاربران، از این قلم جاری شد. از یک سو این اعتراض از طرف مدیران سایت با بیاعتنایی پاسخ داده شد و از سوی دیگر، شمار گستردهای از دوستان و کاربران پرشین بلاگ از من انتظار داشتند که به عنوان اقدام عملی در ادامهی اعتراض، خیلی زود آن جا را ترک کنم. این کار را نکردم و صبر کردم و نهایتا این، خود مدیران سایت بودند که فهمیدند، آن چه گفته بودم واقعا از روی مهربانی بود. به همین خاطر بخشی از مشکلات فنی سایت را برطرف کردند، پیامی هم برای من فرستادند و مانده است برخی اشکالات دیگر که امیدوارم فعالیتهای پولساز آنان که به همین وبلاگهای زیرمجموعه بستگی دارد، فرصتی را برای این کار هم برایشان فراهم کند. نخستین خانهی استیجاری خوابگرد، در بلاگ اسپات بود ولی بعد ترجیح دادم که مهمان تلاش هموطنان خود باشم و اکنون که به خانهی مستقلی کوچ کردهام، باز هم اعلام میکنم که اگر مدیران پرشین بلاگ نجنبند، اقدام نیک آنان برای شروع، به نیکنامی ختم نخواهد شد؛ البته اگر که دغدغهی نیکنامی داشته باشند! به هرحال اگر نامهی کذایی من به آنها اعتراضآمیز بود، کوچ خوابگرد مهرآمیز است و نه از روی قهر و خشم.
-۲ وبلاگداری یک بازی کاملا جدی ست؛ جدیتر از آن که در آغاز راه فکرش را میکردم. در این دورهی گذار که رخوت و کمی هراس بر دنیای وبلاگها سایه انداخته، انگیزه و شوق من برای برخورد جدیتر با این بازی بیشتر میشود. به اعتقاد من کف دریا درحال نشستن است و الان زمان آن است که جماعت انبوه وبلاگنویس را به خواندن وبلاگهای تاثیرگذار دعوت کنیم. خوابگرد یک وبلاگ روزنامهنگاری ست و مهمترین دلیل من برای کوچ، افزودن بر جذابیتهای اطلاعرسانی و نگرشهای منتقدانه به منظور دعوت بیشتر این جماعتِ غالبا جوان به وبلاگخوانی ست و اهداف حاصل از آن.
۳– فرهنگ، هنر و ادبیات از روز اول بر پیشانی خوابگرد بوده است. اگر جامعهشناسان بزرگ معتقدند که بالارفتن سطح سواد و آگاهی در طول زمان باعث تحولات بزرگ اجتماعی و سیاسی میشود، پس میتوان گفت که اطلاعرسانی منتقدانه در حوزهی فرهنگ، هنر و ادبیات به این تحولات تدریجی سمت و سو میدهد. نمیخواهم منکر فعالیتهای سیاسی شوم. مطمئن باشید پروندهی فعالیتهای سیاسی من بسیار حجیمتر از چیزی ست که فکرش را میکنید. منظورم این است که اگر منِ نوعی توانایی فعالیت فرهنگی دارم، بر من است که نخست به این حوزه بپردازم؛ هرچند گهگاه از دست خوم هم رها میشود و افاضاتی هم میکنم.
–۴ آن چه باعث سلامت و تاثیرگذاری بیشتر میشود، رعایت مهربانی ست و نه وادادن به شهرت طلبی محض و یا گرد و خاک کردن. تجربهی همفکری با خوانندگان خوابگرد به من ثابت کرده است که تا وقتی این نگرش را در یادداشتهای خوابگرد رعایت کردهام، تاثیر بیشتری گذاشتهام. پس همچنان شعار میدهم که برای فروزانتر کردن چراغ فرهنگ و هنر ایران “مهربان باشید”.
۵– فکرهای زیادی برای خوابگرد جدید داشتم که از آنها چند تایش عملی شده و یا به زودی میشود. اول این که از محمدحسن شهسواری ، نویسنده، کارشناس و داور ادبیات ایران دعوت کردم در بخش مستقلی برای خوابگرد بنویسد که اسم این بخش را هم گذاشتهایم “پنجرهی پشتی”. البته او قرار است صرفا یادداشتهای ادبی بنویسد که یا نقد و معرفی کتاب خواهد بود و یا نوعی اطلاعرسانی تحلیلی در حوزهی ادبیات. اولین یادداشت او را میتوانید در پنجرهی پشتی بخوانید. یک ایمیل اختصاصی هم برای او درنظر گرفتهام که پل ارتباطی مستقیم و مستقلی هم با خود شما داشته باشد. همچنین قرار است محمد ارژنگ یکی از دوستان فیلمسازم به فراخور حال خودش یادداشتهای سینمایی بنویسد که اگر خلف وعده نکرد، یادداشتهایش را به عنوان نویسندهی مهمان خواهید خواند. از دوستان دیگری هم وعده گرفتام برای نوشتن در حوزههایی مختلف که بهتر است تا عملی نشده، نامی از آنها نبرم. برای اینجا ستون آگهی هم در نظر گرفتهام برای کالاهای فرهنگی(چه اصطلاح مسخرهای!). البته قرار نیست فعلا هزینهای بابت تبلیغ بگیرم، نه! کافی ست ناشر و یا نویسنده و یا صاحب اثری دوستانه از من بخواهد اثرش را در این ستون معرفی کنم، همین! کار دیگری که خواهم کرد، فعال کردن خوابگرد انگلیسی ست که البته توان و زمان برگرداندن همهی یادداشتهایم به انگلیسی را برای این بخش ندارم و نیازی هم نیست. تلاش خواهم کرد مطالب عامتر را در خوابگرد انگلیسی هم بگذارم. شاید این جوری باعث شوم حسین درخشان کمی خوشحال شود! بخشهایی از صفحه هم یا هنوز فعال نشدهاند و یا کامل نشدهاند و یا نیاز به تصحیح دارند که به مرور به رتق و فتق این امور هم خواهم پرداخت. دوستان هم نگران لینکهایشان نشوند، اندکی صبر!
۶- و اما شما که خوانندگان همیشگی خوابگرد هستید را هم به همکاری دعوت میکنم. خیلی وقتها شده پیام کوچکی از یکی از شماها نطفهی اصلی یک یادداشت خوب شده است. دقیقا نمیدانم چرا خوانندگان غیرساکن در ایران عادت به پیام گذاشتن ندارند، ولی شما که داخل ایران هستید، دریغ نکنید. اعتراض کنید، نقد کنید، خبر بدهید، سوال کنید، به سیخ بکشید و… خلاصه کمک کنید و اگر یادداشتی داشتید که مایل بودید در خوابگرد منتشر شود، حتما برایم بفرستید. کمی هم از تنبلی دست بردارید و هرچیزی را با کامنت گذاشتن رفع و رجوع نکنید. استفاده از سرویس ایمیل خوابگرد بسیار ساده است، دقیقا مثل کامنت گذاشتن، با این تفاوت که پیامهای ثبت شده در آن به صندوق پستی من میرسد؛ امتحانش کنید.
۷- و اما سپاس بیاندازهی من از حمید ستار ، یار دیرینهام که اکنون در آمریکاست و اگر همدلیهای او نبود، خوابگردی وجود نداشت. دامون مقصودی مدیر سایت۳۰ نما هم جای خودش را دارد که بر سر این دات کام شدن، بیچارهاش کردم و او هم همراه همکارش، نوید خادم مرا بیچاره کرد تا کار به این جا رسید! خودش میگوید اولین پرشینبلاگی هستم که وبلاگم را با پشتیبانی برنامهی اسپسوار مستقل کردهام. و داریوش صمیمی که ملکوت را مینویسد و هوای سرد لندن هنوز روح گرمش را تسخیر نکرده است. و سپاس ویژه مر مژگان را که حال و فضای مهرآمیز این وبلاگ از مهربانی و قناعت اوست و بالاخره همهی شما که به من فهماندید کجا ایستادهام که لطف کمی نبود.
۸- میماند این که من کیستم؟ سوالی که خیلیها پرسیدهاند. من سابقهی کارهای جور واجوری در پروندهی زندگیام ثبت شده ولی آن چه مهم است این که همهی این کارها را از روی وقتگذرانی انجام دادهام و اکنون بازتابش دامن فرهنگ و هنر این مملکت را گرفته است. به هرحال زندگی، وقت درازی ست که باید بگذرد و من این روش را برای گذراندنش انتخاب کردهام و خیلی هم در این کار جدیت دارم. شما هم از این پرسش بگذرید و به این فکر کنید که آیا من واقعا حرفی برای گفتن دارم یا نه؟ همین.
۹- من حرفهایم را زدم، حالا نوبت شماست که بگویید از وبلاگ خوابگرد چه میخواهید؟ اگر همت کردهاید و این مزخرفات را تا این جا خواندهاید، حتما نظرتان را بنویسید تا من هم بدانم که چه خاکی باید بر سرم بریزم!