خوابگرد قدیم روزانه

قصه‌های جدید

۲ خرداد ۱۳۸۲

این روزها کمی گرفتاری‎ام بیش از گذشته است. ناشران از گرفتاری‎های حضور در نمایشگاه کتاب فارغ شده‎اند و یواش یواش دارند به برنامه‎های سال جدیدشان می‎پردازند. پنج تا رمان و مجموعه داستان یک‎جا به دستم رسیده برای ویراستاری که در کنار کارهای دیگر باید به آن‎ها هم سر و سامان بدهم.
کار اول اولین رمان محمدحسن شهسواری ست با عنوان “پاگرد”. شهسواری از منتقدان و داوران کتاب سال است که تا کنون از او تنها یک مجموعه داستان به اسم “کلمه‎ها و ترکیب‎های کهنه” منتشر شده و امسال که اولین رمان او قرار است منتشر شود، نگران انتظاری ست که طی این چندسال فعالیت در ذهن دوستان و نویسندگان نسبت به توانایی او شکل گرفته. به هرحال این اولین رمان اوست، خوب یا بد. این روزها هم مشغول نوشتن رمان دیگری ست که موقتا نام آن را “خوابگرد” گذاشته. البته واضح و مبرهن است که انتخاب این اسم، هیچ ربطی به عنوان این وبلاگ ندارد و همین‎طور به ارتباطی که او در آینده با وبلاگ خوابگرد خواهد داشت!
کتاب دیگری که در اختیار من است، رمانی ست از “پل استر” با عنوان “ارواح”. این رمان سومین اثری ست که از این نویسنده‎ی معاصر آمریکایی و با ترجمه‎ی خجسته کیهان منتشر می‎شود. کتاب‎های دیگر، سه مجموعه داستان است؛ “کلاه لگنی” نوشته‎ی داود غفارزادگان، “آسیابان سور” اثر خسرو حمزوی و “قدم‎به‎خیر مادربزرگ من بود” نوشته‎ی یوسف علیخانی. خسرو حمزوی رمان جدیدی هم دارد که آن هم پس از این مجموعه داستان منتشر خواهد شد. قرار است این آثار نهایتا تا مرداد ماه وارد بازار کتاب شوند.

***

آخرین خبر
پیش‎تر خبر دادم که “نفس عمیق” شهبازی روز چهارشنبه ۲۱ ماه مه در جشنواره‎ی کن به نمایش درآمد. در آخرین ارتباطی که با او برقرار کردم، گفت که از حضور در کن و برخورد منتقدان و تماشاگران راضی ست و تنها چیزی که آزارش داده، این بوده که زیرنویس فیلم فقط به زبان فرانسه است و با این حساب مشخص است که شماری از منتقدان و تماشاگران غیرفرانسوی نتوانند همه‎ی جزییات و ظرایف فیلم را درک کنند.
شاهرخ گلستان خبرنگار BBC هم در گـزارش خود خبر داد که فیلم توانسته تماشاچیان را تحت تاثیر قرار دهد. نکته‎ی جالب توجه در گزارش او اشاره به این نکته است که نفس عمیق «فیلمی است کم و بیش متفاوت با آن چه که از سینمای ایران به خارج از کشور می‎آید.» ادعای من هم پیش از این همین بود که این فیلم قابلیت آن را دارد که بتواند الگویی متفاوت با آن چه در سینمای روشنفکری ما متداول است را ارائه کند. گزارش گلستان یک نکته‎ی عجیب هم داشت. او با قطعیت به این نتیجه رسیده که منصور و آیدا (دو شخصیت اصلی فیلم) سرانجام به سد کرج سقوط می‎کنند. تضاد این برداشت با برداشت‎های دیگری که از پایان بندی فیلم در ذهن برخی تماشاچی‎ها به وجود آمده برای من بسیار قابل تامل است و تاییدکننده‎ی عدم قطعیتی ست که کلیت فیلم به دنبال آن است.

***

خواهش
اگر به دوستان برنمی‌خورد، خواهش می‌کنم برای دعوت کردن به وبلاگ‌شان برای خواندن یادداشت جدیدشان لطفا از نوشتن پیام‌های طولانی پرهیزکنند. کافی ست عنوان یادداشت‌شان را بنویسند، همین! درضمن من شخصا بیش‌تر وبلاگ‌های دوستان را بادقت می‌خوانم و این که پیامی نمی‌نویسم از روی تنگی وقت است. لازم اگر باشد این کار را می‌کنم. مهربون باشید همیشه…

این مطالب را هم خوانده‌اید؟

بدون نظر

شما هم نظرتان را بنویسید

Back to Top