همه ساله شمار زیادی دانشجوی رشتهی فیلمسازی از دانشکدههای مربوطه مثل دانشکدهی سینما تاتر، دانشکدهی صدا و سیما و سوره با ادعای فیلمساز بودن فارغ التحصیل میشوند. آموزشگاههای پرشمار فیلمسازی هم در هر دوره تعداد زیادی از واماندگان فضاهای آکادمیک را به عنوان کارگردان به میان جامعه میفرستند. سوای این جوانان که با هدف فیلمساز شدن هرکدام مسیری خاص را سپری کردهاند، نزدیک دو سال است که تب فیلمسازی و کارگردان شدن در میان بازیگران سینما و تلویزیون ایران هم بدجوری بالا گرفته و روز به روز هم بر تعداد آنها اضافه میشود. به این لیست بلندبالا نگاه کنید: نیکی کریمی، پریوش نظریه، رامبد جوان، مهشید افشارزاده، مهناز افضلی، فاطمه گودرزی، بهزاد خداویسی، علی مصفا، شهره لرستانی، جهانگیر الماسی، شهره سلطانی، مجید مظفری، فاطمه معتمدآریا و لادن طباطبایی.
برخی از این بازیگران، در مقیاس سینمای ایران، جزو ستارهها محسوب میشوند و کارگردان شدنشان بیشتر مایهی تعجب است ولی به هرحال این جماعت با اتکا به شهرت ناشی از بازیگر بودنشان و پشتوانهی مالی که بیارتباط با درآمد بازیهایشان نیست، توانستهاند فیلمهای کوتاه و یا حتا بلند سینمایی را کارگردانی کنند. قطعا دانش و توانایی کارگردانی آنها هم حاصل آموزش غیررسمی و ناخواستهای ست که در جریان بازی در فیلمهای قبلیشان برایشان ایجاد شده است. در واقع میتوان گفت آنها بازیگرانی هستند که برخلاف همقطاران خود توانستهاند از امکانات در دسترس خود بهره بگیرند و به عرصهی فیلمسازی قدم بگذارند. با این نگاه میتوان به آنان دست مریزاد گفت و تحسینشان کرد. اما من به چنین نگرشی اعتقاد ندارم.
تجربهی کار با شماری از بازیگران ایران در تلویزیون و سینما باور خاصی را نسبت به شخصیت عمومی آنان در من ایجاد کرده که همیشه از طرح آن با دوستان بازیگر خودم هم ابا داشتهام. در میان یک گروه تولید فیلم، بازیگر تنها عضوی از گروه است که یکسره و از روی ناچاری دائما تحت مدیریت سایر اعضای گروه است. تصور کنید حتا یک ستارهی سینما با همهی دبدبه و کبکبهاش به هنگام حضور سر صحنه مجبور است از یک سو دائما مطیع فرامین پایانناپذیر کارگردان باشد و از طرف دیگر همهی خرده فرمایشهای گروه تصویر، صدا، گریم، دستیاران، گروه تهیه، تدارکات، حمل و نقل، لباس و حتا پذیرایی را اطاعت کند درحالی که سایر اعضا نهایتا تنها از یک نفر است که فرمان میبرند. تحمل چنین شرایطی در طول چندین سال پی در پی بر شخصیت بازیگر تاثیری منفی میگذارد و چنانچه بر تخصص خود خودآگاه نباشد، به روزی میاندیشد که بتواند این دغدغهی موهوم ذهنی را جبران کند. از طرف دیگر بر این باورم که بیشتر بازیگران بهواسطهی ایفای نقش در شخصیتهای مختلف و حضور چشمگیرشان در فضای جامعه به عنوان چهره، تصوری بهغلط از خود پیدا میکنند و خود را بهاشتباه در جایگاهی برجسته از اندیشه و خلاقیت میبینند که داریوش ارجمند بارزترین نمونهی آن است. من فیلمساز شدن بازیگران ایران را تاییدی از جانب خودشان بر این وضعیت میدانم و معتقدم آنها حتا به کار خود نیز ایمان ندارند. به عنوان نمونه آیا بازیگری چون عزتالله انتظامی که سر صحنه به بدترین شکل ممکن توسط داریوش مهرجویی تحقیر میشود، چون فیلم نساخته، از اعتبار و جایگاه فرهنگیاش چیزی کم شده است؟ و یا ابرستارهای مثل مارلون براندو آیا احساس کمبود میکند از این که یک بازیگر صرف است؟ بازیگری خودش جایگاه برجستهای ست که همقدر کارگردانی و یا فیلمبرداری و … زحمت و مشقت و خلاقیت میطلبد و گمان نمیکنم کسی باشد که به بازیگری که کارگردان نشده را کممقدار بداند و برعکس یقین دارم کسی هم نیست که به بازیگری به خاطر فیلمساز بودنش احترام بگذارد. به جز این است؟
سوای همهی اینها، واقعا قرار است این جماعت کدام گره ناگشوده از سینمای ایران را بازکنند که دیگران نمیتوانند؟ اگر ایشان به جایگاه برجستهی توانایی خود در بازیگری واقفاند و این تحلیل مرا هم قبول ندارند و فیلمسازی را یک فعالیت فرهنگی جانبی میدانند، به جای تنگ کردن جای دیگران و تلف کردن سرمایههای موجود بهواسطهی شهرتشان، بهتر است از نفوذ خودشان در اقشار جامعه بهره بگیرند و حداقل دوستداران خود را توجه بیشتر به مقولات فرهنگی و… تحریک کنند.
واقعا شما کدام یک از این جماعت را دیدهاید که مثلا در یک مصاحبه، دیگران را تشویق و تحریک کنند که فلان رمان ایرانی یا خارجی را حتما بخوانند؟!
***
بازهم نفس عمیق
توجه من به پرویز شهبازی و آثارش برخی از دوستان را به گلایه از من واداشته. پرویز دوست و همکار من است و من نمیدانم خبررسانی دربارهی یک دوست و همکار چه ایرادی دارد؟ با این حال پس از کلی کلنجار رفتن با پرویز بالاخره موفق شدم او را راضی کنم که وبسایتی را به نام خودش راهاندازی کند که مصادف شد با رفتنش به کن. این وبسایت اکنون وجود خارجی پیدا کرده و همین که خودش بیاید، با کمک دامون مقصودی عزیز آن را فعال خواهیم کرد.
اگر دیروز تیتر یک روزنامهی همشهری را که گفتوگویی بود با شهبازی نخواندهاید، حتما بخوانید. امروز فیلم “نفس عمیق” در بخش دوهفتهی کارگردانها در کن دو نوبت نمایش داشت و به محض دریافت بازتابها منعکسشان خواهم کرد. علیرضا شجاعنوری هم در کن شهبازی را همراهی میکند. شجاعنوری از جمله تهیهکنندگان بسیار فهیم و روشنفکر و درعین حال موفق ایران است که امیدوارم با روابط عمومی قوی و موثری که دارد، بتواند عدم حضور تاسفبرانگیز “نفس عمیق” در بخش مسابقهی رسمی کن را جبران کند. خبـر تازهترین پروژهی سینمایی او را هم میتوانید در ایـن جـا بخوانید که یک فیلم سینمایی محصول مشترک ایران، فرانسه و تونس است به کارگردانی محمد ناصرخمیر، کارگردان فرانسوی تونسیالاصل.
***
خانهی نویسندگان مستقل
این پیام را از وبسایت رها دریافت کردم که مایلم شما هم بخوانید:
“رها خانهی نویسندگان آزاد – انجمن بین المللی قلم – رها اجتماع نویسندگان آزاد است که بیرون از جغرافیا ، ملیت ، رنگ و زبان در آزادی می نویسد – رها بستر آزاد اندیشیدن و آفرینش در حوزه های شعر ، داستان ، نمایشنامه، سنجشگری و انتقاد، ترجمه، اسطوره، افسانه، زبان شناسی و سایر حوزه های نظری ست. سایت رها هر روز به روز می شود – – – نویسندگان افغانستان، ایران، هند، آمریکا، اسپانیا، برزیل، انگلستان، فرانسه، اسراییل، کردستان، کانادا، فلسطین، سویدن، یوگسلاوی، پاکستان : حسن زرهی، کامران میرهزار، یدالله رویایی ، محمد باقر کلاهی ، سانیل کی پولانی، میرزا آقا عسکری، ماریا کومیتو ، بشیر سخاورز ، مینا کابلی ، رضا براهنی ، مریم هوله، جنیفر لانگر ، بلیندا الگار، هومن عزیزی، بسیما فرهت، مژگان امیری، سپیده جدیری، پیتر کونرز، لیزا اندرسون، مریم خراسانی، سارا نادال، گابریلا میلان ، جواد مجابی، سعید طباطبایی، جو لندروم، شرکو بی کس، مهرانگیز وفا، حمید رضا فردوسی، منوچهر آتشی، محمود معتقدی، علی شریفیان، سخی جاغوری، محمد رضا امیری، چومن هاردی، نورا آرمانی، نجلا باختر، زلمی فقیری و…”
نگاهش کنید.