با فیلترگذاری رسمی سایتهای ممنوعه توسط مراکز دولتی، آزادی بیان در ایران با یک خطر جدی دیگر روبهرو شده اما به نظر میرسد در درازمدت تاثیری معکوس بر فضای فرهنگی سیاسی ایران بگذارد.
نزدیک به یک ماه است که ایجاد محدودیت برای دسترسی به گردش آزاد اطلاعات در اینترنت آغاز شده و تا کنون مشخص شده که در این روند، سوای بروز مشکلات عجیب و ناخواسته در دسترسی به سایتهای مجاز و حتا دولتی، انواع و اقسام راههای میانبر نیز به کاربران ایرانی پیشنهاد شده که در هرگوشه و کنار میتوان نشانی از آن دید به طوری که کل ماجرا بیش تر به یک شوخی ابلهانه شبیه شده است. به جز این، در همین روزها شاهد تلاش گستردهی نویسندگان وبلاگها و نشریات الکترونیکی و همینطور نشریات چاپی در بیان اعتراض به این تصمیم و اقدام حکومتی هستیم که طبیعتا از روی التزام به اصل آزادی بیان و از سر دلسوزی و یا حتا خشمی قابل درک شکل گرفتهاند و تداوم هم دارند. (البته این اعتراض درعینحال و درخیلی از موارد، متضمن موافقت نسبی با برخورد درست و بازدارنده نسبت به سایتهای غیراخلاقی برای کاربران سنین پایینتر نیز هست.)
در مجموع به نظر میرسد فضای فرهنگی اجتماعی کشور پس از یک زنگ تفریح چندساله، دوباره راه انسداد را پیش گرفته است. پس از برخوردهای قهری اولیه با برخی آزادیهای نوظهور اجتماعی و فرهنگی، نزدیک به یک سال است که این برخوردها در سطحی گسترده و به شکل قانونی و مدون تداوم یافته است. به طور مشخص پس از آخرین انتخابات ریاست جمهوری، بخشهای مختلف وزارت ارشاد به شکلی خزنده و آرام در اختیار نیروهای اصولگرا قرار گرفت و برخوردهای قهری و جنجالبرانگیز در حوزهی کتاب، مطبوعات و یا سینما جای خود را به اقتدار مدیریتی در حوزهی فرهنگ داد. از سوی دیگر طیفهای گوناگون خلاق در همهی حوزهها طی روندی خاص، که دستگیری و محاکمه تنها بخشی از آن است، خود را در دایرهی تنگی احساس کردند که جای جولان دادن در آن نیست. و بالاخره پیرو جلوگیری از انتشار امواج ماهواره، اکنون دستور برخورد قانونی با اینترنت به طور جدی دنبال میشود.
درمجموع به نظر میرسد همان فضای فرهنگی حاکم بر دورهی دوم ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی، اکنون نیز درحال حاکم شدن است. هاشمی رفسنجانی عرصهی فرهنگ و امنیت را وانهاد و به معیشت جامعه پرداخت و تسلط کامل و بیرقیب اصولگرایان در حوزهی فرهنگ، چنان کرد که نگفتنش به از گفتن. تشدید آن فضا، جامعهی ایران را به شکلی فزاینده با انسداد روبهرو کرد و درست به همین خاطر بود که برگزیده شدن خاتمی به ریاست جمهوری از سوی مخالفان حاکمیت به بزرگترین مانع فروپاشی ناشی از انسداد تعبیر شد. با واکنش انفعالی و مشمئزکنندهی اصلاحطلبان از هنگام تعطیل فلهای مطبوعات به بعد، اکنون نیز کسانی که از اصلاح درونسیستمی ایران نا امید شدهاند آن روزهای کذایی را به یاد میآورند با این حسرت که اگر خاتمی نبود و همان فضای مسدود فرهنگی تداوم مییافت، حالا دیگر اوضاع به گونهای دیگر بود.
شخصا هنوز آرزو دارم معضلات و دشواریها از درون نظام و با درنظرگرفتن افکار عمومی مردم ایران حل شود و هیچگاه شاهد بههمریختگی و یا فروپاشی نباشم و به همین خاطر است که تلاش انتقادآمیز همهی روشنفکران را به عنوان تنها داروی التیام بخش این وضعیت میستایم ولی با این سندان محکمی که پیش روست، ناگزیرم از همهی کسانی که نگران ایجاد محدودیت در دسترسی به گردش آزاد اطلاعرسانی در اینترنت هستند، بخواهم که چندان هم نگران نباشند. فعالیتهای فرهنگی و انتقادی همچنان ودر هر شرایطی باید تداوم یابد اما هراقدامی که به انسداد بیشتر فضای فرهنگی کشور بینجامد، در نهایت صفرا میافزاید و موجب نقض غرض خواهدشد.
این یادداشت بیش و پیش از آن که بخواهد مایهی دلگرمی دوستان باشد، هشداری ست از سر دلسوزی به کسانی که دلسوزی ما را به بلاهت و دشمنی تعبیر میکنند؛ شاید که پنبه از گوش درآورند و جماعت ناچیز وبگرد و وبنویس ایرانی را به حال خویش بگذارند چون نهایتا این راه به ترکستانی عظیم خواهد رسید ولاغیر!
***
بازنشر الکترونیکی یادداشتهای خوابگرد تنها با ذکر لینک مجاز است و بازنشر چاپی آن شدیدا ممنوع است. خواهش میکنم به حقوق همدیگر احترام بگذارید و دردسرسازی نیز نکنید.