وقتی بازتاب گسترده و متفاوت یادداشت قبلی را دیدم و ایمیلهای فراوان و پیامهای عجیب و غریب را مرور کردم، نشستم پای کامپیوتر و یادداشت مفصلی نوشتم در باب خامی جوانان پرشور ولی ناآگاه خودمان و دلسوزیهای رمانتیک بیحاصل و استقلال در کار روزنامهنگاری وخصوصا در باب این که همهی فحشها و ناسزاها و تهمتهایی چون جاسوس و خائن و… حداقل این خاصیت را داشت که معلوم کرد انگار درست به نقطهی حساسی که نباید، دست گذاشتهام و نیز شرحی بر چوب دو سر نجس بودن خودم و مسائلی از این دست. اما منصرف شدم از انتشارش تنها به خاطر این که خودم همواره این شعار را میدهم که بهترین کار در دوران ما فعالیت فرهنگی هنری ست. به هرحال خوابگرد یک وبلاگ روزنامهنگاری ست و ذات ژورنالیستی من گهگاه مجبورم میکند که خلاف شعار خودم عمل کنم، ولی کش ندادنش را دستکم میتوانم تاب بیاورم. پس همین جا تمامش میکنم؛ خلاص!
رمان جدیدی از پل استر در ایران
قبلا در همین جا از خانم “خجسته کیهان” یاد کردهام به عنوان مترجمی که در حال معرفی یک نویسندهی معاصر آمریکایی به نام “پل استر” به قصهخوانهای ایرانی ست. الین اثری را که کیهان منتشر کرد، رمانی بود به اسم “شهر شیشهای” که بسیار رمان قابل تاملی ست اما متاسفانه این رمان در بازار پخش نشد و اکنون نیز هیچ نشانی از ناشر آن وجود ندارد. پس از آن کیهان رمان “کشور آخرینها” را ترجمه کرد که ویراستاری آن هم به عهدهی من بود و نشر افق آن را منتشر کرد و هنوز د ر بازار کتاب میتوانید آن را پیدا کنید. کشور آخرینها که نام اصلیاش ” سفر آنابلوم” است رمان سرگذشتواری ست دربارهی سفر دهشتبار “آنا” به سرزمینی که در آن انسانیت به سرانجام خود رسیده و…
پس از این رمان تازگیها ترجمهی رمان دیگری از پل استر در اختیارم قرار گرفته برای ویرایش که باز هم حاصل زحمت خانم کیهان است و اگر مشکلی بر سر راه انتشار آن پیش نیاید، نهایتا تا پایان امسال به بازار خواهد آمد. گمان میکنم اگر کیهان همچنان در ترجمهی باقی آثار استر ایستادگی و پافشاری کند، تا چند سال دیگر این نویسندهی آمریکایی و آثارش در جامعهی ادبی ایران جایگاه خاصی برای خود دست و پا خواهد کرد.
یکی از بزرگترین بلاهای دامنگیر ادبیات ما، ناقص بودن آشنایی نویسندگان و منتقدان ما با ادبیات روز جهان است. به قول دکتر پژمان، از مجموع ۱۵۰۰ کتابی که انتشارات گالیمار به عنوان یکی از ۱۰ انتشارات بزرگ فرانسه در طول یک سال منتشر میکند، نویسندگان و منتقدان ما با چه تعداد از این آثار آشنا هستند؟! فراموش نکنید که این فقط مربوط به کشور فرانسه است. در این اوضاع به نظر من هر مقدار ترجمه از هر نویسندهی خارجی، کمکی ست به ادبیات ایران و به همین خاطر است که من به دوستان منتقد همیشه توصیه میکنم از نقد مخرب آثار ترجمهای که با سلیقهی آنها تطبیق ندارد، پرهیز کنند و همواره دیگران را به خواندن این آثار ترغیب کنند. بنابر این به خانم کیهان میگویم: دست شما درد نکند، ادامه بدهید لطفا!