در ایام نوروز تیزر تلویزیونی هیچ یک از فیلمهای نوروزی از تلویزیون پخش نشد. وقتی “حیدریان” رئیس سابق “سیمافیلم” به معاونت سینمایی کشور برگزیده شد، “جعفری جلوه” مدیر شبکهی اول تلویزیون ردای داوری جشنوارهی فیلم فجر را به تن کرد و وقتی دیگر مسئولان سینمایی کشور یکی یکی جای خود را به مسئولان تلویزیون دادند، گمان خیلیها بر آن رفت که سینما و تلویزیون باهم آشتی کردهاند. سهم سینمای ایران اما در تلویزیون، از سالهای قبل هم کمتر شد و مردم که پای خیل فیلمهای پلیسی و تخیلی تلویزیون نشسته بودند وقتی تعطیلات به پایان رسید تازه از خود پرسیدند پس چرا امسال سینماها اکران نوروزی نداشتند؟
همان زمان که آن جابهجاییهای بی سر و صدا انجام میشد صراحتا گفتم که قرار نیست تلویزیون با سینما آشتی کند بلکه این سینما ست که باید از این پس با تلویزیون کنار بیاید. پخش نشدن تیزر فیلمهای نوروزی در تلویزیون، ادامهی منطقی همان توافقهای نهانی بود. درست است که مدیریت سینما اکنون در دست ایشان است اما فیلمهای آمادهی اکران، فیلمهایی نیستند که در زمان مدیریت آنها ساخته شده باشد. حکایت فیلم “خانه روی آب” را که همه میدانند و “واکنش پنجم” هم اساسا هیچ همخوانی با سیاستهای فرهنگی آقایان ندارد، همچنان که سازندهاش “میلانی” ندارد؛ فیلمهای دیگر هم، فارغ از ارزشهای فرهنگی هنریشان، به همین قیاس… از این گذشته این را هم بدانید که همین اکران رنجور و رو به موت هم خودش حکایتهای خاص خودش را پیدا کرده که خبر دادن به تهیه کننده سه روز قبل از اکران تنها یکی از آنها ست. و بالاخره در کنار این وضعیت به این موضوع هم توجه کنید که هنوز هستند فیلمهایی که در سالهای قبلتر ساخته شدهاند و اکران آنها هر سال به سالی دیگر وعده داده میشود و با توجه به مدیریت جدید سینما بسیار دور از نظر است که دیگر امکانی برای اکران آنها وجود داشته باشد.
وقتی این موارد را کنار هم میگذارم و به شناختی که از ایشان دارم رجوع میکنم به این نتیجه میرسم که نه قرار بوده تلویزیون با سینما آشتی کند و نه سینما با تلویزیون بلکه انگار بر سر تعطیلی نسبی سینما توافق شده است. از منظر ایشان اساسا کشور نیازی به سینما ندارد ( مگر همهی کشورهای دنیا سینما دارند؟) ولی با این حال بهخاطر پیشبرد بعضی اهداف مقتدرانهی فرهنگی ونیز تامین درآمد زندگی پرهزینهی خواص میتوان سینما را به شکلی خاص محدود کرد و در انحصار گرفت، وبه فیلمسازان مستقل به زبان بیزبانی پیشنهاد کرد که آرام و بی دردسر کنار بکشند و عرصه برای خودیها باز شود. در این شکل میتوان برای ساخت یک فیلم جنگی سه میلیارد تومان هزینه کرد و مثلا “احمد رضا درویش” تنها برای یک پلان از این فیلم جنگی یک واگن ۳۰۰ میلیون تومانی را منفجر کند.
و مایهی نگرانی بیشتر آن که سرنوشت سینمای ایران به شکل مستقل و منفرد رقم نخواهد خورد، این طور نیست؟