خوابگرد

آیا ادبیات داستانی ایران دچار بحران است؟

اشــــاره
ازسال ۱۳۷۶تاکنون ۶۳شماره از نشریه‎‎ی “کتاب ماه ادبیات وفلسفه” منتشرشده که علی‎‎رغم دولتی بودنش ثابت کرده با دیدگاهی وسیع به ادبیات می نگرد و از پرداختن به نویسندگان و شاعرانی که جریان روشنفکری ایران را می سازند و با مقوله‎‎ی حکومت و دولت به طور معمول سر و کاری ندارند، پرهیز نمی کند. دست اندرکاران این نشریه به ادبیات به مفهوم جهانی کلمه نظردارند و سعی‎‎شان بر این است که خوانندگان فارسی زبان را با تازه‎‎ترین پدیده‎‎ها در زمینه‎‎ی ادبیات و خلاق ترین پدید آورندگان در دنیای معاصر آشنا کنند. کتاب ماه ادبیات و فلسفه حالا دیگر تا حد یک مأخذ و مرجع ادبی ارزش یافته به طوری که هر کس بخواهد به موضوع و مطلبی بپردازد که قبلاً کتاب ماه ادبیات و فلسفه بدان پرداخته، از مراجعه به آن بی نیاز نخواهد بود. یکی از فعالیت‎‎های جانبی این نشریه برگزاری جلسات ادبی ست که در آخرین نشست آن نویسندگان و منتقدان زیر، ادبیات داستانی در سال ۱۳۸۱ را بررسی کردند: بلقیس سلیمانی، حسن میرعابدینی، عباس پژمان، محمد محمدعلی، علی اصغر محمدخانی، فتح‎‎الله بی‎‎نیاز، منصوره شریف‎‎‎زاده، رسول آبادیان، مهسا محب‎‎علی، خانم علی‎‎اکبری، صفدر تقی‎‎زاده، محمدحسن نوری‎‎زاد، عنایت سمیعی، محمد قاسم‎‎زاده و محمدحسن شهسواری.
و اشاره‎‎ی آخر این که گزارشی که خواهید خواند به همت نویسنده‎‎ی مهمان خوابگرد محمدحسن شهسواری تهیه شده و زیر نام هر نویسنده و یا منتقد نیز چکیده‎‎ی نظرات او درباره‎‎ی ادبیات داستانی ۱۳۸۱ آمده است. گزارش را بسیار کوتاه کرده‎‎‎ام ولی اگر باز هم به نظرتان طولانی می‎‎‎آید تاکید می‎کنم که خواندن آن برای قصه‎خوانان مستحب و برای قصه‎نویسان واجب است! پس کمی حوصله کنید و تا آخر بخوانیدش.
گــــــــــزارش
کم‎‎‎تر پیش می‎‎آید نویسندگان و منتقدان در یک جا حمع شوند و مسایل ادبیات داستانی را فارغ از دغدغه‎‎های شخصی و موردی به بحث بگذارند. این مهم در آخرین نشست کتاب ماه ادبیات و فلسفه در محیطی همدلانه (ونه لزوما رفاقت‎‎‎‎آمیز) اتفاق افتاد. هرچند در این جمع منتقدان بر نویسندگان غالب بودند اما نویسندگان ( به‎‎‎‎خصوص جوان) فرصت یافتند مسایل را کمی بشکافند و با طرف مقابل مبادله کنند. گروه دیگر داوران جوایز مختلف ادبی بودند که البته گاه در هیات نویسنده و گاه به عنوان یک منتقد جلوه می‎‎‎‎کردند اما دیر نیست که به عنوان ضلع دیگری از ادبیات کشور نقش خود را پیداکنند. در این جلسه دو نکته بیش‎‎‎‎تر به چشم می‎‎‎‎خورد؛ یکی تحلیل‎‎‎‎های عمدتا عمیق که به درک درست ادبیات و احتمالا رفع مشکلات آن امیدوارمان می‎‎‎‎کرد و دیگری توقعات متقابل دو گروه منتقد و نویسنده که حال و هوای نشست را جذاب کرده بود.
بلقیس سلیمانی؛ منتقد و داور جایزه‎‎‎‎ی گام اول
… از ابتدای سال ۱۳۸۱تا اول اسفند ۸۰۵عنوان رمان و مجموعه داستان چاپ شده که از این تعداد ۳۰۴عنوان متعلق به زنان بوده است. البته از مجموع ۸۰۵ عنوان کتاب، ۵۸۸ عنوان چاپ اول بوده‎‎‎‎اند و باقی آثار تجدید چاپی بوده‎‎‎‎اند… آثار موفق سال ۸۱ عبارت بودند از ختم عزرائیل نوشته‎‎‎‎ی “مصطفی رستگاری”، گاه گرازها اثر “رضا زنگی‎‎‎‎آبادی”، نفرین خاکستری نوشته‎‎‎‎ی “مهسا محب‎‎‎‎علی” و لکه‎‎‎‎های ته فنجان قهوه اثر “رضا ارژنگ”.
حسن میرعابدینی؛ منتقد و داور جایزه‎‎‎‎ی ادبی یلدا
… ادبیات داستانی ما تا آن حدی که من خواندم در سال ۸۱ هم در رمان و داستان کوتاه دچار بحران عمیقی ست و علت آن هم مبتلابودن به روزمرگی فرهنگی ست که به فقدان فردیت و اندیشه بازمی‎‎‎‎گردد، به نوعی که جسارت لازم را از نویسندگان گرفته و نوآوری‎‎‎‎های موجود هم بیش‎‎‎‎تر پیروی از مد روز است که عمدتا این‎‎‎‎جایی نیست. این بحران در رمان بیش‎‎‎‎تر خودش را نشان می‎‎‎‎دهد که دو علت درونی و بیرونی دارد. در حوزه‎‎‎‎ی علل درونی می‎‎‎‎توان به چند نکته اشاره کرد. اول این که در ادبیات کلاسیک ما داستان منثور جایگاه والایی نداشته و نوع ادبی مسلط جامعه نظم بوده است. داستان‎‎‎‎های بلند عمدتا به نظم نوشته می‎‎‎‎شدند درحالی که داستان کوتاه در قالب حکایت جای خودش را بازکرده بود. دوم این که داستان کوتاه خوب بیش‎‎‎‎تر شبیه شعر است، یعنی همان فشردگی و انسجام را دارد. به همین سبب و با توجه به سلطه‎‎‎‎ی شعر در سنت ادبی ما، زمینه برای گسترش داستان کوتاه بیش‎‎‎‎تر بوده تا رمان. دلیل دیگر معارضات سنت و تجدد در کشو ماست. رمان محصول تجدد است و بنیانش بر فردیت بنا نهاده شده درحالی که در جامعه‎‎‎‎ی ما مسئله‎‎‎‎ی فردیت حل نشده است. به همین دلیل است که در رمان‎‎‎‎های ما عدم انسجام و پرگویی که با زندگی فردی و شهری درتعارض است به وفور دیده می‎‎‎‎شود. دیگر این که رمان بیش از داستان کوتاه نیاز به بستر اجتماعی و تاریخی دارد و بنا به همین ویژگی بیش‎‎‎‎تر با حکومت‎‎‎‎ها درگیر است. تاریخ نشان داده که هروقت ممانعت‎‎‎‎های حکومتی در نشان دادن تعارضات اجتماعی کم‎‎‎‎تر بوده، رمان رونق بیش‎‎‎‎تری پیداکرده و برعکس…
… درباره‎‎‎‎ی علل دیگر هم باید به رابطه‎‎‎‎ی نویسنده با خود و جامعه توجه کرد. در ابتدا باید از نگاه نویسنده به رمان یادکنم؛ اکثر نویسندگان کاری را که باید در داستان کوتاه انجام دهند در رمان می‎‎‎‎آزمایند، ازجمله گرفتن عنصر روایت از رمان. مسئله‎‎‎‎ی مهم‎‎‎‎تر، رمان را محل تجربه و آزمون قراردادن است؛ آزمون‎‎‎‎هایی که حتا برای خود نویسنده هم جا نیفتاده. از طرف دیگر نویسندگان در واکنش به مشکلات بیرونی از جامعه کناره‎‎‎‎گیری می‎‎‎‎کنند و به تجربه‎‎‎‎های شخصی می‎‎‎‎پردازند شاید که کارشان به جایی برنخورد درحالی که رمان‎‎‎‎های مقبول خوانندگان معمولا ضمن وفاداربودن به اسلوب روایت به مسایل این‎‎‎‎جایی و اجتماعی نیز می‎‎‎‎پردازند…
عشق و بانوی ناتمام نوشته‎‎‎‎ی “امیرحسن چهل‎‎‎‎تن”، یادداشت یک اسب اثر “یارعلی پورمقدم” و فرشته با بوی پرتقال نوشته‎‎‎‎ی “حسن بنی‎‎‎‎عامری” از جمله آثار موفق سال ۸۱ بودند.
دکتر عباس پژمان؛ مترجم و منتقد
… انتشارات گالیمار در فرانسه سالانه ۹هزار کتاب را برسی می‎کند و از این تعداد ۱۵۰۰ عنوان را منتشر می‎کند. حدود ۱۰ ناشر دیگر فرانسوی دیگر هم روالی این چنین دارند. از طرف دیگر از نویسندگان کشور مکزیک حدود ۳۰۰ نویسنده آثارشان به زبان‎های خارجی ترجمه شده. حالا این دو وضعیت را مقاسیه کنید با وضعیت نشر و ادبیات داستانی ایران…
آشنایی نویسندگان و منتقدان ما با ادبیات روز جهان بسیار ناقص است. با همین چند هزار کتاب منتشرشده در فرانسه چه‎قدر آشنا هستیم؟ منتقدان ما کمابیش می‎‎خوانند و باسوادند اما هنگامی که به نقد آثاری می‎‎پردازند با همان روش قرن ۱۹ عمل می‎‎کنند. یعنی می‎‎گویند این قسمت داستان را کم یا زیاد کن. برخی نویسندگان هم همه‎‎‎ی سعی‎‎‎شان این است که نوآوری کنند. اساسا نوآوری در ادبیات دنیا بسیار سخت است. مسئله‎‎‎ی دیگر زبان است که از یک قرن پیش بسیار اهمیت پیدا کرده، به‎‎‎خصوص از وقتی سینما به‎‎‎وجود آمد و داستان‎‎‎سرایی از رمان رخت بربست. زبان اکثر داستان‎‎‎های ایرانی شلخته است. نویسندگان متوجه نیستند که رمان در زبان شکل می‎‎‎گیرد. زبان اگر شیرین و روان باشد حتا مشکلات ساختاری رمان را هم می‎‎‎پوشاند…
عنایت سمیعی؛ منتقد و داور جایزه‎‎‎ی ادبی پکا
… درایران سه دسته نویسنده مشغول فعالیت‎‎‎اند: ۱- نویسندگانی که همچنان با فرم‎‎‎های مالوف به بازنمایی واقعیت می‎‎‎پردازند. ۲- گروهی که سعی می‎‎‎کنند با استفاده از نظریات ادبی جدید کار کنند. ۳- گروه دیگر که آثار نسبتا برتر را به‎‎‎وجود می‎‎‎آورند که مستقیما با زندگی و جهان معاصر در چالش‎‎‎اند. برتری این گروه از این روست که آن‎‎‎ها نسبت به یافته‎‎‎های خود تردید می‎‎‎کنند حتا در جهان زندگی و جهان داستانی خود که همه‎‎‎ی جوانب و زوایایش را شناخته‎‎‎اند و بر آن اشراف دارند. آثار گروه دوم که به چالش با فرم مشغول‎‎‎اند به این علت ضعیف است که عنصر لذت‎‎‎بخشی را از رمان گرفته‎‎‎اند. اثر داستانی در وهله‎‎‎ی اول باید لذت‎‎‎بخش باشد و بعد از آن است که خواننده می‎‎‎تواند در آن تعمق کند…
محمد قاسم‎‎‎زاده؛ نویسنده و دبیر جایزه‎‎‎ی ادبی یلدا
… در تمام کشورهای دنیا که ادبیات‎‎‎شان رشد کرده در کنار هر نویسنده یک ویراستار وجود دارد. در ایران نویسندگان به علت آن که فکرمی‎‎‎کنند وجود ویراستار توهینی به آن‎‎‎ها محسوب می‎‎‎شود از آن گریزان‎‎‎اند. ناشران هم که از هزینه‎‎‎ها می‎‎‎ترسند، درحالی که ویراستار “تونی موریسون”، نویسنده‎‎‎ای که جایزه‎‎‎ی نوبل هم برده به او توصیه می‎‎‎کند زاویه دید رمانش را عوض کند یا فلان فصل را حذف کند و او هم کاملا می‎‎‎پذیرد…
محمد محمدعلی؛ نویسنده و منتقد
… از سه جنبه از نویسندگان و منتقدان نسل‎‎‎های گذشته انتقاد دارم: ۱- عدم تبیین درست نظریه‎‎‎های جدید برای جوانان
۲- ندادن نمونه‎‎‎های مناسب برای نثر و زبان ۳- عدم ترغیب جوانان به رابطه‎‎‎داشتن با آثار کلاسیک
… نویسندگان نسل گذشته با خردکردن حادثه و به‎‎‎وجودآوردن بازی‎‎‎های فرمی، جوانان را منحرف کردند. برای همین است که جوان امروز معنی درام و کشش را نمی‎‎‎داند. منتقد عزیز! تو به جوان چه داده‎‎‎ای که حالا از او انتظار داری؟…

گزارش کامل این نشست در شماره‎‎‎‎ی آینده‎‎‎‎ی نشریه‎‎‎‎ی “کتاب ماه ادبیات و فلسفه” منتشر خواهد شد.
چه خوب است اگر شما هم نظر خود را برای مطالعه‌ی دیگران در این جا بنویسید.
************************************************************
همین الان باخبر شدم وبلاگ حسن محمودی را هک کرده‌اند. برای تنوع خبر بدی نبود! آدم و حوای جدید را ببینید.