خوابگرد

شب از نو

چون خوابگرد رو یک وبلاگ روزنامه‎نگاری می‎دونم بناداشتم از نوشتن مسایل شخصی پرهیزکنم اما کی گفته آدم حق نداره تو روزنامه‎ی خودش هرچی دلش خواست بنویسه؟! پس توضیح این غیبت چند روزه‎ام رو بخونین.
سر سیاه زمستون اثاث‎کشی نکرده بودم که کردم. اون هم درست چند روز پس از قبول کار نوشتن یک سریال ۲۶ قسمتی در حال ساخت. حالا تصورکنید توی این بلبشو چه طوری تونستم ۹ قسمت از این سریال رو هم بنویسم! البته ارزشش رو داشت. اثاث‎کشی ما خوبی بزرگش این بود که مستاجر یکی از دوستانم شدم که از خوانندگان پر وپا قرص همین وبلاگه البته در آمریکا که از همین‎جا درود می‎فرستم بر روان پاکش و کرایه خونه‎هایی که از این به بعد خواهم داد، نوش جانش باد؛ بیچاره خبر نداره در غیابش چه بلایی به سر خونه‎اش آورده‎ام! و اما دورموندن از خوابگرد عذاب‎آورترین قسمت ماجرا بود. حالا دیگه مطمئن‎ام نقشی که خوابگرد تو زندگی فرهنگی من بازی می‎کنه واقعا جدیه و نمی‎تونم دستکم بگیرمش. دور موندن از خوابگرد یه جور دورموندن از کلی دوست و دشمن بود که به همه‎شون عادت کردم. خصوصا حالا که خیلی‎ها هم از نوع نگاه خوابگرد به مسائل فرهنگی و هنری و همین‎طور خبرهای اختصاصی‎ش خوش‎شون اومده و انگیزه‎ی من رو برای سرپا موندن بیش‎تر می‎کنن.( یکی می‎گفت اگه من توی ۳ ماه نزدیک ۱۲هزار بازدیدکننده داشتم، دات کام می‎شدم! به نظر شما درست می‎‎گه؟)
اثاث‎کشی بهانه‎ی خوبی برای تعطیلی یک وبلاگ نیست. پس، از هرکسی که یادداشت قبلی من رو بیش از یک بار دیده! به طرز وحشتناکی پوزش می‎خوام، ارادت خودم رو به همه‎ی بازدیدکنندگان رسما ابراز می‎کنم و مجددا حضور خودم رو اعلام می کنم؛ شب از نو، خوابگردی از نو… و همچنان با این شعار که “مهربون باشید همیشه”…