خوابگرد قدیم

آشتی‎‎‎‎‎‎ ِنویسندگان ایران با قدرت یا…؟

۱۵ بهمن ۱۳۸۱

پس از ۲۰ دوره برگزاری مراسم کتاب سال، سرانجام طلسم شکست و در بیست‎‎و‎‎یکمین دوره، زویا پیرزاد ( رمان نویس ) و منوچهر آتشی ( شاعر ) نشان کتاب سال در دو رشته‎‎ی رمان و شعر معاصر را از خانه‎‎ی دولت بیرون‎‎کشیدند و به دیوار خانه‎‎ی روشنفکری ایران آویزان‎‎کردند.
برخورد جامعه‎‎ی روشنفکری ایران با این رویداد چگونه تواند بود؟ می‎‎توان به رسم نادرست برخی نویسندگان، باز هم چوب تکفیر را برداشت و بر هرچه نشان دولتی و حکومتی‎‎ست کوبید. کار ساده‎‎ای‎‎ست، همچنان که ویران کردن هر عمارتی در برابر بنا‎‎کردنش. می‎‎توان باز هم با شمایلی از اپوزیسیونیسم در تافته‎‎ی جدابافته‎‎ی خویش لولید و به دیگران ناسزا گفت و می‎‎توان هزار کار دیگر کرد از کارهایی این‎‎چنین که در انجام‎‎شان هرکدام توانایی منحصربه‎‎فردی داریم. اما جور دیگر هم می‎‎توان بود، شاید. قبول که رمان پیرزاد سوای شایستگی‎‎های بسیارش در زبان و ساختار و… کم‎‎ترین رویارویی را با ساختار قدرت و تبعات فرهنگی اجتماعی‎‎ قدرت داشته و این ویژگی به شهامتِ دولتمردان در شکستن این طلسم افزوده است اما به‎‎هرحال این اتفاق افتاده‎‎شد! و بی‎‎مقدار کردن یک‎‎جای تلاش بخش فرهنگی دولت نه به زیان حکومت که شاید از دست دادن فرصتی دیگر برای اثبات حضور و توانمندی جامعه‎‎ی روشنفکری ایران است و این، معنایش لزوماً آشتی با قدرت نیست. پیش‎‎تر گفته‎‎بودم که دولتی‎‎بودن این جایزه فی‎‎نفسه بی‎‎ارزش نیست و این کار دستِ‎‎کم می‎‎تواند پلی دیگر باشد – و کمی عریض‎‎تر از دیگر پل‎‎ها البته – برای برقراری ارتباط با توده‎‎ی عوام. اما استقبال از این رویداد، با توجه به شرایط ویژه‎‎ی خود، دلیل اساسی‎‎تر و مهم‎‎تری دارد. اگر ایفای نقش مخالف‎‎خوانی که ذاتی‎‎‎‎‎ ِ روشنفکری هم هست تاکنون توانسته اهداف بلندمرتبه‎‎ی فرهنگی را بیش‎‎و‎‎کم جلوببرد اما مخالف‎‎خوانی تنها شرط لازم روشنفکری‎‎ست و نه تمام آن. سازندگی نیز رسالتی‎‎ست که بارش اتفاقاً بر دوش روشنفکر سنگینی بیش‎‎تری می‎‎کند. بر این اساس و در این مورد خاص بر ماست که به استقبال شکسته‎‎شدن این طلسم برویم و دستِ‎‎کم کاری کنیم که در دوره‎‎های بعدِ کتاب سال، دولت را در رودربایستی خود قرار دهیم تا این رسم پسندیده شاید که تداوم یابد. این که می‎‎گویم “پسندیده” چندان هم بی‎‎دلیل نیست. اولین بار است که رمان و شعر معاصر هم از دید دولت افتخار کتاب‎‎‎‎‎‎‎‎‎نامیده‎‎‎‎‎‎‎شدن می‎‎‎‎‎‎‎یابد اما انصافاً در دوره‎‎های پیشین هم این‎‎طور نبوده که آثاری فاقد ارزش و اصطلاحاً سفارشی به عنوان کتاب سال معرفی‎‎شوند و یا از آن‎‎ها تقدیر‎‎شود. همین یک دلیل انگیزه‎‎ی موثری می‎‎تواند باشد برای آن که با حفظ سمتِ اپوزیسیونی، زمینه را از جانب خویش چنان فراهم کنیم که در سال‎‎های آینده آثار حساسیت‎‎برانگیزی چون “شهری که زیر درختان سدر مرد” و یا ” همنوایی شبانه‎‎ی ارکستر چوب‎‎ها” نیز در زمره‎‎ی برگزیدگان کتاب سال از جانب حکومت پذیرفته‎‎شوند. و این میسر‎‎نخواهد‎‎بود جز آن که جامعه‎‎ی روشنفکری و نویسندگان سخنور ما کمی واقع‎‎بینانه‎‎تر به سرگذشت روشنفکری ایران و حواشی تاریخی‎‎اش نظرکنند. جای پرداختن به این موضوع این‎‎جا نیست اما گذرا می‎‎توان اشاره‎‎کرد به شکوفایی اندیشه و فرهنگ و پیرو آن ادبیات در هر دوره ازتاریخ این مملکت که سیاست‎‎ورزان و دولت‎‎مردان با منازعه بر سر قدرت به خود مشغول‎‎‎‎‎‎‎‎بوده‎‎‎‎‎‎‎‎اند. و می‎‎توان برای جوان‎‎تر‎‎ها یادآوری کرد دوران ریاست جمهوری دوم هاشمی رفسنجانی را که دوران خفقان فرهنگی لقب گرفت چرا که از منازعه بر سر قدرت خبری نبود و اهالی قدرت یکسره چشم به عرصه‎‎ی فرهنگ دوخته‎‎بودند و نتایجش را هم دیدیم آن گونه که دیدیم! به‎‎جا یادآوری می‎‎کند یکی از دوستان نویسنده‎‎ام که؛ بزرگ‎‎ترین روشنفکران موثر تاریخ نیز در قلب اپوزیسیونی فرهنگی تاریخ یعنی فرانسه، سوای ایفای نقش مخالف‎‎خوانی خود، به سازندگی نیز همت گماردند و حداقل کاری که کردند این بود که به تدوین فرهنگ روشنفکری پرداختند و چنان تاثیرگذار شدند که می‎‎دانیم به‎‎خوبی دستاوردهای جهانی‎‎ ِ آن را. این نویسنده به‎‎‎‎درستی معتقد است که پدیدآمدن چند جایزه‎‎‎‎ی بخش خصوصی در حوزه‎‎‎‎ی ادبیات نباید خود باعث نقض غرض شود و نویسندگان را در دنیای خانوادگی خود فروتر کند. این اتفاق را باید غنیمت شمرد و دولت را برای گام‎‎‎‎‎های بعدی به جلوتر هل داد.
اکنون که این طلسم به همت و دانایی نویسندگان و تلاش‎‎‎ ِ محذورآمیز بخش فرهنگی دولت شکسته‎‎‎شده، می‎‎‎توان ورد جادویی آن را شاید برای همیشه پاره‎‎‎کرد. کافی‎‎‎‎‎ست مهربان باشیم و زبان‎‎‎ ِ گشوده‎‎‎مان را با دستی هم به کار همراه کنیم که همانا این به روشنفکری نزدیک‎‎‎تر است.

یادداشت های پیشین درباره ی کتاب سال ۸۱ :
یادداشت اول: معرفی کتاب سال؛ مستقل یا زیر نفوذ انجمن قلم؟ ۸بهمن۱۳۸۱
یادداشت دوم: فرافکنی یا ظرافتِ معاون وزیر ارشاد؟ ۱۲بهمن۱۳۸۱

این مطالب را هم خوانده‌اید؟

بدون نظر

شما هم نظرتان را بنویسید

Back to Top