حضور فیلم “نفس عمیق” در جشنواره ی فجر منوط به حذف کامل ِ دو سکانس از فیلم است. وقتی خبر پذیرفته شدن ِ فیلم در بخش مسابقه ی جشنواره را شنیدم، گمان کردم از فیلم رفع توقیف شده اما امروز “شهبازی” کارگردان فیلم در گپی دوستانه گفت که نفس عمیق هنوز توقیف است و اجازه ی اکران عمومی ندارد. دلیل توقیفش هم جوری ست که نمی شود با حذف و کوتاه کردن آن را درست کرد(: ایجاد ناامیدی در کلیت فیلم!) حالا هم که گفته اند برای حضور در مسابقه حداقل دو سکانسش باید قیچی شود. شهبازی هم به ناچار این چند روز را گرفتار حذف یک سکانس از فیلم بوده ولی برای حذف سکانس دیگر نه فرصتش را دارد و نه خیالش را انگار! به قول خودش اگر خواستند با همین مقدار سانسور نمایش می دهند، نخواستند هم که دیگر هیچ… منتظر می مانیم و صبر می کنیم، شاید در آینده اتفاقی افتاد؛ الحمدلله کشور ما که در اتفاقات پیش بینی نشده رکورددار است! (این جمله ی آخر از خودم بود!)
یادداشت ایرج کریمی درباره ی این فیلم هم در شماره ی جدید مجله ی “فیلم” خواندنی ست. کریمی معتقد است سکانس پایانی این فیلم یکی از بهترین ها در تاریخ سینمای ایران است. کلیت فیلم هم انگار بدجوری کریمی را به وجد آورده… ( اگه دنبال اطلاعات بیش تری هستید، یادداشت قبلی من با عنوان نفس عمیق شهبازی رو بخونید.)
این پیام را از بین پیام هایی که برای یکی از یادداشت های قبلی ام گذاشته اند همراه با پاسخ من بخوانید:
“واقعا از تحلیل شما در مورد سریال خاک سرخ شگفت زده شدم.نمی دانم بعضی از آقایانی که از جنگ جز اخبار آن را نشنیده اند – آن هم در حالی که روی مبل لم داده و نسکافه شان را در خانه ی امن خود میل می کردند – چگونه به خود اجازه می دهند در مورد بزرگ ترین واقعه تاریخ معاصر این آب و خاک این قدر غیر مسئولانه حرف بزنند؟ اگر قرار است حرف کارشناسانه زده شود باید ازکسانی در مورد فیلم های جنگی سوال کرد که با جنگ نفس کشیده اند؛ زندگی کرده اند و بزرگ شده اند.این ها هستند که می توانند بگویند آیا فضایی که تصویر شده است با واقعیت تلخ جنگ تطبیق دارد یا خیر؟ به جرات می گویم برای فردی چون من که تمام نوجوانی و بخشی از جوانی خود را در متن جنگ و در یک شهر جنگزده گذرانیده است و شاهد سقوط برخی از شهرهای وطن بوده و صحنه هایی را دیده است که شاید حتی تعریف آن اغراق آمیز باشد این سریال به خوبی حال و هوای جنگ و روزهای دردناک سقوط خرمشهر را تصویر کرده بود. حالا فرض کنیم که بخواهیم به حاتمی کیا انتقاد کنیم آیا این امر الزاماً باید با تمسخر و لودگی همراه باشد؟ مسائلی نظیر فیلم هندی ، نهی نهی اش مانده و … یک نقد را تاسر حد یک نوشته ی مبتذل فرو می کاهد. “
— در پاسخ به این دوست عزیز و واقعا قابل احترام فقط عرض می کنم که اتفاقا من هم هربار که خاطرات حضور ۵ ساله ی متناوبم در جنگ را برای دوستان نزدیکم به مناسبتی تعریف می کنم، آن ها هم در حالی که روی مبل لم می دهند و نسکافه شان را می خورند، گمان می کنند اغراق می کنم هرچند در راستگویی من شکی ندارند، همین!
دو سه روز ِ آینده را باید بروم نجف آباد برای دیدن پدر و مادر و خصوصا برادرم که دوستان هم از حالش باخبرند. تلاش خواهم کرد از آن جا هم خوابگرد را تنها نگذارم!
راستی وقتی برگشتم باید بیفتم دنبال آپارتمان اجاره ای، به قول قدیمی ها سر ِ سیاهِ زمستون. باور کنید هنوز شش ماه از ساکن شدن مون تو این آپارتمان نمی گذره! اگه کسی موردی داشت خبرمون کنه، خدا بهتون عوض بده!!! حتما شنیدین که “پا به هر جایی می ذاره، آدم خانه به دوش… مهلت موندن نداره، آدم خانه به دوش”… با این اوضاعی که پیدا کردم، بدجوری با شخصیت اصلی این انیمیشن احساس همذات پنداری می کنم!