نسل جدید داستان نویسی ایران آرام آرام دارد اولین رمان های خود را به عرصه ی ادبیات داستانی ایران معرفی می کند و این گام اول است. به همین خاطر نمی توان ونباید در مقام مقایسه ی این آثار با آثار نسل های پیشین برآمد. باوجود برخی نقاط ضعف در برخی از این آثاراما، بیش تر آن ها یک وجه تمایز اساسی با آثار نسل های پیشین دارند وآن آواهای جدید و متفاوتی ست که از آن ها شنیده می شود. این آواهای جدید ابتدا و خصوصا در مجموعه قصه های اولیه ی این نسل بیش تر به نوعی بازی شبیه بودند و همین خاصیت ظاهری، دیگران را به این پیش داوری غلط کشاند که آثار این نسل را بچه بازی بنامد و چندان جدی نگیرد. حالا اما، این آواها به واریاسیونی خلاقانه تبدیل شده و نمی توان از کنارش به سادگی گذشت. نمونه اش هم برندگان رمان بنیاد گلشیری بود که دیدیم با احتیاط نماینده ای از این آثار را نیز به عنوان اثر برتر معرفی کرد. به نظر می رسد رمان نسل جدید بنیان های فکری مدرن را پشتوانه ی خود قرار داده است و اگر باز هم زمان بگذرد، کاستی های ساختاری و خصوصا زبانی خود را نیز رفع خواهد کرد. در میان این آثار هم می توان رمان”لکه های ته فنجان قهوه”ی ارژنگ را دید که که افزون بر آوای متفاوتش، از نظر ساختار نیز با کمترین کاستی رو به روست و هم مثلا “نفرین خاکستری” محب علی را که علی رغم همه ی کاستی های فراوانش اما باز هم انگار تک نتی کوچک را در این واریاسیون خلق کرده است. وهنوز خیلی های دیگر هم در راه اند مثل یعقوب یادعلی، حسن محمودی، حسن شهسواری و… که همه ی ما منتظر رمان هایشان هستیم. من یقین دارم که اگر این سماجت توام با اندیشه ورزی در حیطه ی داستان تداوم یابد، تا چند سال دیگر تریبون ادبیات داستانی را در اختیار این نسل خواهیم دید، نسلی که به هر حال خود را وامدارنسل های قبلی نیز می داند، اثباتََاً ویا نفیاً…
انتشارات نگاه که به خاطر حضور دانشجوها در آن در روز ۱۶ آذر پلمپ شده بود، بازگشایی شد. یکی از مسیولان نیروی انتظامی گفته بود تعطیل کردنش به خاطر جواز کسب بوده والبته ما هم همین را می گوییم که انتشارات نگاه با حدود ۳۰ سال سابقه مسیله ی جوازش در همین چند روز حل شده و برخورد نیروی انتظامی کاملا در راستای اجرای قانون بوده و لاغیر!!!