دوشنبه شب بعد از مراسم منتقدان و نویسندگان مطبوعاتی درباره ی یعقوب یادعلی نوشتم که تا به حال او همه ی زندگی اش را وقف این کار کرده و فارغ از پیچ وخم روابط درست یا نادرست فضای ادبی کشور در بیغوله ای به نام یاسوج ، سال هاست که کار خودش را می کند …گویا حسن محمودی این تعبیر من رو جدی نگرفت، ولی انصافاغیر از خود وبلاگ منتقدان و… وحسن هیج جای دیگه ندیدم که اسمی از یقوب یادعلی ببرند . خورشیدخانم نشونی همه رو داده بود به جز یادعلی ، آزرم هم که ارجاع داده بود به خورشید خانم ، درخشان هم که فقط اسم قاسمی رو نوشته بود وقس علی هذا….
با این حساب من حق ندارم این جوری درباره ی یادعلی و دیگران قضاوت کنم؟ کسی پرسید اصلا این پسره ی بی ریخت شهرستانی کیه که تونسته به عنوان نویسنده ی برتر امسال این مملکت معرفی بشه؟ یادعلی رو من از نزدیک می شناسم ، از دوران نوجوونی. خودش اهل این حرفا نیست و اتفاقا یکی از دلایل موفقیتش هم همینه و چه بی انصافیم ما جماعت پایتخت نشین و فرنگ نشین که فقط بلدیم قربون صدقه ی همدیگه بریم…ناراحت نشید…فقط این رو بهتون بگم که یادعلی الان نزدیک ۸ ساله که تو یک تبعید خود خواسته( انتخاب عمدی محل کار) و دور از رفقا و خانواده ، تو یه ناکجاآبادی به اسم یاسوج که خیلی هاتون نمی دونید کجاست ، داره می نویسه و می نویسه… شاید خودش هم از این حرفایی که من می گم ناراحت بشه که میشه ، ولی خب مطمینم که اون هم این حرفا رو می ذاره پای اصالت شهرستانی من… شما چه طور؟
….ودست مریزاد به حسن میرعابدینی که خیلی زود تو سایت سخن به این اثر یادعلی پرداخته.