خوابگرد

به عصر هیروگلیف مدرن خوش آمدید!

تا ما بیاییم و تصمیم بگیریم که به اموجی‌ها بگوییم تصویرنگاشت یا شکلک یا صورتک یا حتا اسمایلی، فرهنگ انگلیسی آکسفورد به رسم سالانه‌اش، یکی از همین شکلک‌های معروف را به عنوان لغت سال ۲۰۱۵ انتخاب و اعلام کرده است؛ اموجی خنده و لذت با اشک شوق که شاید بتوان گفت همان «مُردم از خنده» یا «خرکیف شدن» خودمان است. اولین بار است که یک پیکتوگراف (یا همان تصویرنگاشت) خودش را در دل «کلمه»ها جا کرده است. من هم قبول دارم که انتخابی عجیب است اما در عین حال بدجوری هم جسورانه است و هیجان‌بخش.

انتخاب این اموجی برمی‌گردد به تحقیق گسترده و دقیق انتشارات دانشگاه آکسفورد با همکاری مؤسسه‌ی SwiftKey در زمینه‌ی اموجی‌ها، که در نتیجه‌ی آن فهمیده‌اند اموجی خنده و اشک شوق در سال ۲۰۱۵ بیشتر از هر اموجی دیگری در شبکه‌های اجتماعی استفاده شده است. مثلاً در بریتانیا ۲۰درصد از کل اموجی‌های رد و بدل‌شده، همین شکلکِ ظاهراً مسخره بوده، در حالی که در سال ۲۰۱۴ فقط ۴ درصد از شکلک‌ها این بوده. یا مثلاً میزان استفاده از این اموجی در میان امریکایی‌ها از ۹ درصد در سال ۲۰۱۴ رسیده به ۱۷ درصد در امسالِ میلادی. و جالب این‌که کلمه‌های برگزیده‌ی بعدی آکسفورد، واقعاً کلمه اند. کلمه‌هایی چون Ad blocker و Brexit (کلمه‌ای برای خروج احتمالی بریتانیا از اتحادیه‌ی اروپا، حاصل ترکیب کلمات Britain+Exit)، پناهنده، و اقتصاد مشارکتی. به نظرم این آغاز رسمی پذیرش کارکرد زبانی اموجی‌ها ست در مقام کلمه‌ها و حتا جمله‌ها.

از این نظر گاهی غبطه می‌خورم به زبان انگلیسی با این همه انعطاف و قدرت هضم و زایایی. مثلاً به خودِ همین کلمه‌ی اموجی (Emoji) دقت کنید. اصل این کلمه اصلاً انگلیسی نیست، اما کیست که الان آن را انگلیسی تلقی نکند؟ اموجی یک برساخته‌ی ژاپنی ست از ترکیب E (گویا) به معنای تصویر و Moji به مفهوم کاراکتر (علامت). اولین اموجی را هم یک ژاپنی در اواخر دهه‌ی ۹۰ ساخت و خیلی سریع به بخشی از فرهنگ ارتباطی تلفنی ژاپنی‌ها تبدیل شد که در آن زمان از یک نرم‌افزار محلی روی تلفن‌هایشان استفاده می‌کردند. بعد این مشکل پیش آمد که تلفن‌های خارج از ژاپن از نظر فنی درکی از این اموجی‌ها نداشتند، بنابراین پای یونیکد به میان آمد و در مدت زمانی حدوداً ده‌ساله، انواع اموجی‌ها کارکرد بین‌المللی یافتند. البته کنسرسیوم یونیکد، نمادهای بین‌المللی زیادی را تصویب کرده و برای هر یک کدی جداگانه اختصاص داده. در نتیجه، همه‌ی کامپیوترها و ابزارهای الکترونیکی که از یونیکد پشتیبانی می‌کنند، می‌توانند کاراکتر مربوط به هر کد را نمایش دهند. مثلاً حروف اصلی انواع زبان‌ها، اعداد و علائم نگارشی گوناگون، علائم مخصوص زبان‌های متعدد، کاراکترهای آوایی در چینی، انواع پیکتوگرام‌ها و اموجی‌ها، و حتا کاراکترهای زبان هیروگلیف که سه هزار سال پیش از میلاد، زبان تصویری مصر باستان بوده است.

و اما از این مباحث نیمه‌فنی که بگذریم، ضرورتِ این اموجی‌ها در ارتباطات انسانی امروز است که توجه آدم را جلب می‌کند. آیا اضافه شدن هر اموجی به یونیکد، مانند اضافه شدن یک حرف جدید به حروف الفبا ست؟ آن هم الفبایی بین‌المللی؟ اگر این طور است، برخورد ما با این انقلاب زبانی چگونه است؟ دیروز در خبرها خواندم که چیستا یثربی در حال نوشتن یک رمان پاورقی برای چندین هزار اعضای کانال تلگرامی خودش است. اگر اساسی‌ترین اصل توصیف‌‌نویسی در متون داستانی «نشان دادن به جای تعریف کردن و گفتن» باشد، آیا مثلاً چیستا یثربی به عنوان یک نویسنده می‌تواند این اصل را به گونه‌ای مدرن و الکترونیک اجرا کند و از اموجی‌ها نیز برای «نشان دادن» بهره بگیرد؟ یقیناً می‌تواند، اما آیا ما حاضر به پذیرش رسمی این عنصر زبانی در متون فارسی آن هم از نوع روایی در حالت رسمی هستیم؟ این‌ها نکته‌هایی ست که دست‌کم ذهن مرا قلقلک می‌دهد. به عصر هیروگلیفِ مدرن خوش آمدید!

پ.ن
اگر بسامد استفاده از اموجی خرکیف شدن در انگلستان و امریکا این‌قدر بالا بوده، حدس می‌زنید اموجی پرکاربرد ایرانیان در سال ۲۰۱۵ چه بوده؟ من که فکر می‌کنم نه تنها در امسال که نزدیک یک دهه است که ما کلاً چشم‌هایمان از حدقه بیرون زده و این شکلی هم مانده‌ایم!

منابع: بی‌بی‌سی، تک‌شات، دیجیاتو، ویکی‌پدیا